زندگینامه فرمانده شهید رحیم واحدی
شهید رحیم واحدی از پارتی بازی در جبهه ها این چنین می گوید:«در جبهه پارتى ‏بازى از پشت جبهه بيشتر است. وقتى عملياتى شروع مى‏ شود براى كارهاى خطرناك، داوطلب خواسته مى‏ شود و همه داوطلب مى شوند. وقتى چند نفر را انتخاب مى‏ كنند، بقيه ناراحت شده مى‏ گويند پارتى بازى كرده ‏ايد و از دوستان و فاميل هاى خود انتخاب نموده ‏ايد.» سرانجام شهید رحیم واحدی چهاردهم مرداد ماه 1366 در سردشت به شهادت نائل آمد. زندگینامه این شهید بزرگوار را در ادامه بخوانید.


پارتی بازی در جبهه

نویدشاهد: رحيم واحدى، در 8 مرداد 1342 از مادرى به نام ثمايه جوادزاده، در مشكين‏شهر متولد شد. او پنجمين فرزند خانواده بود. پدرش - حمدالله واحدى - به كارگرى ساختمان اشتغال داشت و از وضعيت مالى مطلوبى برخوردار نبود. خانواده واحدى در ايام كودكى رحيم، به روستاى گواشلو - از توابع شهرستان پارس‏آباد نقل مكان كردند. رحيم، دوران ابتدايى را در دبستان 12 بهمن، در سال 1349 آغاز كرد و در سال 1353 با موفقيت به پايان برد. سپس دوره راهنمايى را در پيش گرفت و هم‏زمان با تحصيل در يك تعميرگاه اتومبيل در پارس‏آباد به فراگيرى مكانيكى پرداخت. همچنين در موقع بيكارى در دكان بقالى عمويش مشغول به كار مى‏شد.

او سال دوم راهنمايى را مى‏گذراند كه انقلاب اسلامى آغاز شد و رحيم واحدى نيز به مردم پيوست و با شركت در تظاهرات در خدمت انقلاب قرار گرفت. با پيروزى انقلاب اسلامى، به خاطر دورى محل تحصيل از زادگاهش تحصيل را رها كرد و با تشكيل بسيج به عضويت آن درآمد.

زمانى كه جنگ تحميلى عراق عليه ايران آغاز شد، به جبهه‏ هاى جنگ شتافت. رحيم، چنان شجاع و بى‏باك بود كه همرزمانش او را «رحيم ضد تركش» مى‏خواندند. پس از مدتى حضور در جبهه‏ها به عضويت رسمى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى درآمد. در ابتداى عضويت، در تعميرگاه موتورى سپاه كار مى‏كرد ولى با گذشت مدتى با فعال كردن پايگاه سپاه پارس‏آباد، عازم جبهه شد. با تلاش و جديّتى كه از خود نشان داد در عمليات خيبر، گروهانى از گردان ضد زره ظفر را به او واگذار كردند. پس از عمليات خيبر نيز فرماندهى گردان مذكور به وى سپرده شد؛ اما رحيم خود را "يك فرد كوچك در گردان" مى‏دانست. او در عملياتهاى بسيارى شركت داشت از جمله والفجر 8، كربلاى 5 و... پدرش مى‏گويد:

«روزى گفتم آقا رحيم در جبهه هم پارتى ‏بازى هست؟ گفت: "در جبهه پارتى ‏بازى از پشت جبهه بيشتر است. وقتى عملياتى شروع مى‏ شود براى كارهاى خطرناك، داوطلب خواسته مى‏ شود و همه داوطلب مى‏شوند. وقتى چند نفر را انتخاب مى‏ كنند، بقيه ناراحت شده مى‏ گويند پارتى بازى كرده ‏ايد و از دوستان و فاميل هاى خود انتخاب نموده ‏ايد."»

محرم معصومى - يكى از همرزمان واحدى - نيز خاطره‏ اى شنيدنى را از رحيم واحدى به اين شرح نقل مى‏كند:

«در جريان عمليات كربلاى 5 در نزديكى نخلها و كانال ماهى در سمت شرق پتروشيمى يكى از بسيجيان گردان ضدزره در حال بازرسى و پاكسازى سنگرها بود. وقتى به يكى از سنگرها وارد شد، يك افسر عراقى كه در سنگر پنهان شده بود او را غافلگير و دستگير كرد و با كلت گلوله‏ اى به صورت بسيجى شليك نمود. رحيم وقتى صداى شليك را شنيد به سرعت به طرف محل صدا دويد و در حالى كه مسلح نبود متوجه شد افسر عراقى در حال فرار است. به دنبال او دويد و در مسير كلاه آهنى را برداشت و چنان بر پيشانى افسر عراقى زد كه چشم هايش از حدقه بيرون آمد و در جا مُرد.»

رحيم واحدى در كنار فرماندهى گردان ضدزره - كه به طور مستقيم زير نظر فرماندهى لشكر عمل مى‏كرد4- به مدت يك سال سمت جانشينى فرماندهى تيپ ذوالفقار را (كه تيپ زرهى لشكر عاشورا محسوب مى‏ شود) به عهده داشت. به گفته نيروهاى تحت امرش: "خوش برخورد و با احترام بود و به كسى دستور نمى ‏داد و هنگامى كه مى ‏خواست كارى را به كسى محول كند، از او خواهش مى‏ كرد."

رحيم در پشت جبهه نيز بسيار فعال بود. به خانواده ‏هاى رزمندگان و شهدا سركشى مى‏ كرد و در برطرف كردن مشكلات آنان مى‏ كوشيد. در سخنراني هايش همواره توصيه مى‏ كرد كه با رزمندگان و بسيجيان برخورد برادرانه شود. خواهرش درباره اقدامات پشت جبهه او مى ‏گويد:

«هرگاه به روستا مى‏ آمد، در بازگشت از پارس ‏آباد براى رزمنده ‏ها وسايل و امكانات مى‏ برد. آخرين باى كه به روستا آمد، شب را در پشت تويوتايى كه ملزومات را در آن گذاشته بود، گذراند. هرچه اصرار كرديم به منزل بيايد و بخوابد قبول نكرد و گفت: "در حالى كه رزمنده ‏ها روى خاك مى‏ خوابند، چگونه مى ‏توانم در رختخواب گرم و نرم بخوابم.»

همچنين رحيم، تعدادى سكه طلا داشت كه از گذشته پس ‏انداز كرده بود. روزى شخصى از او طلب قرض كرد. سكه ‏ها را فروخت و پول آن را به وى داد. وقتى مادرش به او اعتراض كرد و گفت شما براى ازدواج به سكه ‏ها نياز داشتى، جواب داد: «مادر تا زمانى كه جنگ تمام نشده، ازدواج نخواهم كرد.»

در اوايل تيرماه 1366 رحيم، بيست روزى را در مرخصى بود. خانه پدر را كه از گل ساخته شده بود، از نو بنا كرد. تصور خانواده اين بود كه او با اتمام ساختمان تشكيل خانواده خواهد داد، ولى با اتمام كار به جبهه بازگشت و هرگز سكونت خانواده را در خانه جديد نديد.

آخرين عملياتى كه رحيم واحدى در آن شركت داشت نصر 7 بود. محرم معصومى در اين باره مى‏ گويد:

«در جريان آماده ‏سازى نيروها براى عمليات نصر 7 در منطقه سردشت، امين شريعتى فرمانده لشكر عاشورا در موقعيت شهيد مقيمى با جمعى از فرماندهان درباره عمليات گفتگو مى‏ كرد. امين كه به جيپى تكيه كرده بود رو به رحيم كرد و گفت: "آقا رحيم اين عمليات خيلى مهم است. در عملياتها هميشه شما جلودار بچه‏ هاى پياده بوديد. حمايت شما از بچه ‏ها در برابر تانك ها باعث مى ‏شد كه آنها به راحتى پيشروى كنند. الان هم جلودار نيروها شما هستيد. اميدوارم كه سرافراز بيرون بياييد."»

معصومى اضافه كرد:

«رحيم را ديدم كه اشك از چشمانش جارى شده است. گفت: "اين دفعه مسئوليتم سنگين‏ تر شده است." بعد از پايان جلسه به من گفت: "سرى به خانواده‏ ام بزنم و سريع برمى ‏گردم." رفت و دو روز بعد، بازگشت؛ در حالى كه با يك دستگاه وانت تويوتا، يك دستگاه موتور برق هندا و تعداد زيادى كفش كه از شركت خدمات كشاورزى گرفته بود، آمد.»

در جريان عمليات نصر 7 در منطقه سردشت، يكى از همرزمان رحيم واحدى او را اين چنين مى‏بيند:

«ما سه محور داشتيم. شب قبل از عمليات در محلى كه لودر مقدارى از خاك را برداشته بود رحيم را در نصف شب ديدم كه نماز شب مى ‏خواند. به سنگر رفتيم و او به حمام رفت. پس از استحمام براى اولين بار لباس فرم سپاه را پوشيد. يكى از رزمندگان مرا از سنگر به بيرون خواند و گفت: "مى‏ بينى، حالات و رفتار رحيم تغيير كرده است."»

سرانجام، رحيم واحدى پس از چهل و نُه ماه حضور در جبهه‏ هاى جنگ، در 14 مرداد 1366 در منطقه عملياتى سردشت در اثر انفجار مين ضدتانك و قطع پاها به شهادت رسيد. يكى از همرزمان رحيم درباره چگونگى شهادت او مى‏گويد:

«رحيم، صبح براى سركشى به نيروهاى مستقر در خط مقدم حركت كرد. در مسير با مجروحى روبرو شد. تصميم گرفت او را با جيپ به بهدارى برساند. در "سه راه شهادت" آمبولانسى را ديد كه از مقابل مى‏ آيد. براى اينكه مجروح زودتر به بهدارى برسد اتومبيلش را به كنار جاده مى‏ كشد تا او را به آمبولانس منتقل كنند اما چون معبر كاملاً از مين پاك نشده بود، روى مين ضدتانك رفت و در اثر انفجار مين به ته دره پرتاب شد. در اثر اصابت تركش پاهايش قطع شده بود و در مسير انتقال به بيمارستان در اثر شدت خونريزى به شهادت رسيد.»

جنازه شهيد رحيم واحدى پس از انتقال به روستاى گواشلو، به خاك سپرده شد.


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده