قصیده‌ای برای سالروز ولادت امام کاظم(ع)
يکشنبه, ۱۱ شهريور ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۲۷
حسن واشقانی فراهانی عضو انجمن نغمه‌سرایان سنتی تهران، همزمان با میلاد امام موسی‌ بن جعفر(ع) قصیده جدیدی را سروده است.
آیه «والکاظمین الغیظ» قرآن مدح اوست

به گزارش نوید شاهد، حسن واشقانی فراهانی (سائل) از شاعران آئینی همزمان با میلاد امام موسی‌ بن جعفر(ع) شعری را تقدیم این امام همام کرد.

تا شنید از باد پیغام وصال یار گل

می‌نماید چهره را بر بلبلان بسیار گل

گر نمی‌سوزد شرار عشق جانان جسم او

از چه رو اینگونه دارد چهره را گلنار گل

گر که دلدارش نیامد بهر دیدارش چرا؟

بر هوا می‌افکند از خرّمی دستار گل

گر نمی‌خواهد کند مسحور بلبل راز چیست؟

اینکه در این دلربایی می‌کند اصرار گل

اینهمه حسن نظر برغنچه‌ها از بهر چیست؟

گر نمی‌باشد به بلبل بهترین غمخوار گل

در هوایی تا به این حد دلفریب و جانفزا

خاک پایی را بریزد ثابت و سیّار گل

در بهار شاد میلاد امام هفتمین

می‌دمد گویی ز طاق گنبد دوّار گل

موسی جعفر گل گلزار باغ معرفت

آنکه در پیش رُخش با صد عزیزی خوار گل

دیگر از زیبایی گل کس نمی‌گوید سخن

خود به تقدیس مقامش تا ابد ناچار گل

می‌رود مانند سایه تا ابد دنبال او

تا بیاموزد از آن طرز متین رفتار گل

گاه از روی عنایت آن امام عالمین

زهر خندی را نماید بر لب بیمار گل

گاه گاو مرده را جان می‌دهد ز انفاس قدس

آنکه پایش را بُد از آغاز پای افزار گل

ما نه تنها پیش او عرض ارادت می‌کنیم

بلکه هر دم می‌نماید عرضه این اظهار گل

گر نه از رخسار او شرحی شنیده دلفریب

از چه می‌خواهد کند رخسار او دیدار گل؟

پیش پایش سر برون از خاک می‌آرد مدام

بس که دارد میل او مانند یک دلدار گل

تا ببیند چهره دلبند او را یک نظر

می‌کشد سر از فراز قامت دیوار گل

تا بگیرد رنگ و بویی از گل باغ بتول

می‌شود گردان به گردش مثل یک پرگار گل

گر نگاه خشمش افتد بر رخ رنگین باغ

می‌شود سوزان‌تر از صدنخل آتش‌بار گل

گر نظر برخار زاری افکند از روی مهر

می‌دمد لطف نگاهش از بن هر خار گل

گر به نزدش ادّعای حُسن و زیبایی کند

لِه شود در زیر پا زین زشتی پندار گل

از لب جانبخش او باد بهاری جلوه‌ای

از نگاه گرم او روییده صد طومار گل

بر سعادت می‌دهد عشّاق او را صد نوید

دشمنان را از شقاوت می‌دهد هشدار گل

آیه «والکاظمین الغیظ» قرآن مدح اوست

آنکه روید در هوایش تا به این مقدار گل

آن امامی کز برای حرمتش در هر صیام

می‌کند گاه اذان با نام او افطار گل

آنکه مجرم‌ها به علم و حلم خود مومن نمود

از چه رو بر شأن او ننماید این اقرار گل

سرورا! کلک من است آن آهوی ملک سخن

کِش به پایت ریزد از هر نافه تاتار گل

سرورا رنگینی شعرم به آنجایی رسان

تا که اشعارم کند پیوسته در انظار گل

ای که می‌خوانی تو این اشعار رنگین را بگو؟

در کجا دیدی به یک خرمن به این حد بار گل

«سائلا» آن دامن مهر و ولایش را بگیر

گل رها بنما و با اهل جهان بگذار گل

گشته طولانی کلام و آمده گاه دعا

پس به درگاه خدا دست دعا بردار گل

تا ابد فرزند حیدر، سرور اهل نظر

باد در خدمت تو را با بهترین اشعار گل

تا نیابد لذتی خصم تو از عطر گیاه

نیش اژدر باشدش در صفحه گلزار گل

تا نیابد جرأتی بر پرسه‌ای در گلستان

جلوه بنماید برایش چون دهان مار گل

هر که شد خواهان تو نخل وجودش تازه باد

هرکه شد بد خواه تو در چشم او مسمار گل

باد، یارت را مداوم راحت و رحمت مزید

دشمنت را از برص همواره بر رخسار گل

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده