گفت‌وگو با برادر شهیدان شعبانی
چهارشنبه, ۰۷ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۰۹:۲۸
شهید فرزین شعبانی از شهر کومله شهرستان لنگرود است. خانواده شعبانی دو شهید تقدیم انقلاب و نظام اسلامی ایران کرده است.

مادر صبور ما قاصد شهیدان شد


شهید فرزین شعبانی از شهر کومله شهرستان لنگرود است. خانواده شعبانی دو شهید تقدیم انقلاب و نظام اسلامی ایران کرده است. چندی پیش در این صفحه روایت زندگی و شهادت فرهاد شعبانی را منتشر کردیم که در عملیات محرم به شهادت رسیده بود. فرهاد برادر کوچک‌تری به نام فرزین داشت که او هم چند سال پیش در عملیات والفجر ۸ به شهادت رسید. این دو برادر تربیت‌یافته پدری بودند که اولین رزمنده خانواده بود و به عنوان یک ارتشی در جبهه حضور یافته بود. در گفت‌وگو با محمد شعبانی برادر این دو شهید گرانقدر به معرفی شهید فرزین شعبانی و مجاهدت‌های پدر شهیدان می‌پردازیم.

پدر اولین رزمنده خانواده

پدرمان نظامی و نیروی ژاندارمری بود، نظامی بودن هم الزاماتی دارد که زندگی در شهر‌های مختلف از جمله آنهاست. ما هم در شهر‌های مختلف زندگی کردیم، در مأموریت‌های پدر، جز در یکی دو مورد، خانواده هم همراه ایشان بود حتی در مناطق جنگی و نا‌امن، مادرمان هم خانه‌دار و اهل کار کشاورزی بود، البته خودمان زمین کشاورزی نداشتیم و برای امرار معاش روی زمین‌های دیگران کار می‌کردیم. اولین رزمنده خانواده ما پدرمان بود که مدت‌ها در جبهه حضور داشت. بعد برادرم فرهاد عزم مشارکت در دفاع مقدس کرد که شهید اول خانواده ما هم شد. فرهاد صدای بسیار خوبی داشت و قاری قرآن بود، مقام‌هایی هم کسب کرده بود. البته در زندگی هم زیاد سختی کشید.

نفر اول مسابقات قرآن

ژاندارمری قبل انقلاب نزد افکار عمومی مردم ایران خیلی خوشنام نیست. اما به عنوان فرزند کسی که پدرش در آن زمان در ژاندارمری خدمت می‌کرد می‌گویم آنطور که برخی وضعیت آنجا را اسفبار توصیف می‌کنند هم نبود. نمی‌خواهم بگویم مدینه فاضله بود، اما پدرمان در همان زمان هم فردی مذهبی و مقید و به عبارتی یک فعال مذهبی بود. در خرمشهر، تهران، صومعه‌سرا و در همه شهر‌هایی که پدرم خدمت کرد یک نظامی مذهبی بود، به طوری که در همان اوایل انقلاب نفر اول مسابقات قرآن نیرو‌های ژاندارمری شد و ایشان را به عنوان قاری برتر به سوریه اعزام کردند. مادرم هم خانه‌دار بود و برای امرار معاش کشاورزی می‌کرد. مادرم آشپز ماهری هم بود و در مراسم‌های عروسی و یادواره‌های شهیدان بدون اینکه مزدی بگیرد آشپزی می‌کرد که این هم روی تربیت بچه‌ها تأثیر خودش را داشت.

انقلاب نمی‌شد بابا اعدام می‌شد

اگر انقلاب اسلامی به پیروزی نمی‌رسید پدر من جزو اعدامی‌های رژیم پهلوی بود برای اینکه در تمام تظاهرات و راهپیمایی‌های مهم حضور داشت، در پخش اطلاعیه‌ها نقش داشت و مخالف شاه بود، حتی در جلسات انقلابیون شرکت می‌کرد و در کنار این فعالیت‌های دیگری هم مثل کمک به مردم و نیازمندان و فقرا داشت. ما در چنین خانواده‌ای پرورش یافتیم.

اهل شیطنت و شوخی

برادرم فرزین متولد سال ۱۳۴۶ و صومعه‌سرا بود، به خاطر شغل پدر که زندگی در شهر‌های مختلف از الزامات آن بود، مدتی در شهر صومعه‌سرا زندگی کردیم و فرزین و فرهاد در آن شهر متولد شدند. فرزین شیطنت‌های خاص خود را داشت البته خیلی شوخ‌طبع بود، شناگری ماهر بود، به اقامه نماز اول وقت مقید بود، به حضوردر پایگاه بسیج مقید بود و زیاد به پایگاه می‌رفت. سعی می‌کرد همه چیز را با خنده و شوخی حل کند. سنش کم بود و جثه کوچکی هم داشت، مادرم می‌گفت: تو خیلی بچه هستی، زیر کت دیگری جا می‌گیری، خنده‌ای می‌کرد و می‌گذشت.

مادر سه شهید خبر شهادت فرزین را آورد

فرزین در عملیات والفجر ۸ آرپی‌جی‌زن بود که به شهادت رسید. خبر شهادتش را خانواده شهید خوش‌سیرت که سه شهید تقدیم اسلام و انقلاب کردند به ما دادند. مادرم را به خانه شهیدان خوش‌سیرت بردند و آنجا خبر شهادت دومین برادرم را به او دادند، چون خودشان سه شهید داده بودند، موجب آرامش مادرم شدند. اتفاقاً همین موضوع بعدها، طور دیگر تکرار شد و مسئولان سپاه برای دادن خبر شهادت برخی رزمندگان به خانواده‌هایشان، مادرمان را به همراه خود می‌بردند، چون خودش مادر دو شهید بود، موجب صبوری و آرامش سایر خانواده‌های شهیدان می‌شد.

منبع: روزنامه جوان

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده