شهیدی که محبوب دل بسیجیان بود

شهیدی که محبوب دل بسیجیان بود

آذرماه ۱۳۶۵ سیل سراسر استان بوشهر را فراگرفت و روستای دشتی به مانند قایقی روی دریای متلاطم بود. تعدادی از بچه‌ها ناخواسته از اعزام جا مانند، اما فرمانده پایگاه و تعدادی از بسیجیان تصمیم به برگشت نداشتندو سرانجام به جبهه اعزام‌شدند...» در ادامه خبر متن این خاطراه را بخوانید.
شهید دانشجویی که در عملیات کربلای ۴ مدرک شهادت را گرفت

شهید دانشجویی که در عملیات کربلای ۴ مدرک شهادت را گرفت

شهید دانشجو «عباس آفریدون» پس از ۱۲ بار اعزام شدن به جبهه حق علیه باطل در عملیات والفجر ۸ مجروح شیمیایی شد. وی پس از مجروح شدن در کنکور تربیت معلم شرکت کرد و در رشته امورتربیتی در مرکزتربیت معلم شهیدرجایی شیراز پذیرفته‌شد...» متن کامل زندگینامه این شهید بزرگوار در ادامه متن خبر بخوانید.
شهیدی که درس شهادت را در دانشگاه کربلا آموخت

شهیدی که درس شهادت را در دانشگاه کربلا آموخت

«شهید دانشجو «محسن چکاه» سال چهارم علوم تجربی بود که در کنکور دانشگاه آزاد اسلامی قبول شد. پس از ثبت‌نام در دانشگاه نوبت به اعزام گروه راهیان کربلا ۳ رسید. محسن شب قبل از اعزام خواب شهادت خود را دیده بود و می‌گفت من اینبار به شهادت می‌رسم...»
وعده ازدواجی که با شهادت رقم خورد

وعده ازدواجی که با شهادت رقم خورد

همرزم شهید «عبدالرضا حکیمی»روایت می کند: هر وقت از عبدالرضا مي پرسيديم كه چرا ازدواج نمي كند ميگفت: ناراحت نباشيد من به زودی ازدواج مي كنم، ما كه نمي دانستيم منظور او از اين حرف چيست خوشحال ميشديم كه عبدالرضا به زودی ازوداج مي كند،تا اينكه به شهادت رسید و ما آن موقع فهميديم كه منظورش از عروسی، شهادت است...»
انتخاب یک شهید بر سر دوراهی دنیا و آخرت

انتخاب یک شهید بر سر دوراهی دنیا و آخرت

شهید «نامدار شمالی» در رفتن به جبهه ترديد داشت، نگاهی به خانواده خود انداخت که آن ها از نظر معيشتی در تنگنا هستند اما با خود می‌گفت: اگر بروم خانواده‌ام چگونه زندگی خود را سپری می‌کنند، ولی وی تصمیم گرفت...» در ادامه خبر زندگی نامه این شهید والامقام را بخوانید.
شهیدی که در مکتب خانه پدرش درس شهادت را فرا گرفت

شهیدی که در مکتب خانه پدرش درس شهادت را فرا گرفت

شهید«ابوالقاسم باقر زاده»از همان اوایل كودكی در مكتب خانه ي پدر،قرآن را فرا گرفت.عشق به اهل بيت در قلبش ريشه کرده بود. وقتي پدر خود را جهت اقامه ي نماز،آماده ی رفتن به مسجد مي كرد،وی نيز با شور و اشتياق وي را همراهي مي كرد...»