شهید اسماعیل احمدی: معشوق من منشأ همه معشوقان است
من كه جوانى 18 ساله هستم برخودم وظيفه دانستم كه با اينكه محصلى بودم بيايم به جبهه و با كفار بجنگم به خاطر اينكه به ناموس و دين ما توهين و تجاوز شده بود. به نظر من اى جوانان عزيز شما كه غرور جوانى در تن و در روح داريد واقعا اگر فكر كنيم كه به وطنمان و به ناموس و دينمان تجاوز شده است تو را به خدا برادران و خواهران عزيز من كوچكتر از آنم كه بخواهم در وصيتنامهام براى شما از مكتب و وطنتان و خصوصيات رزمندگى را براى شما روى كاغذى كه مانند برف سفيد است با خطم سياه كنم. ممكن است قلب بعضى از جوانانى كه هنوز اين جنگ و درد مردم خودشان را درك نكردهاند ممكن است باعث رنجش آنها بشوم.
ولى عاجزانه مىنويسم كه بعد از من برادرم و خواهر عزيزم بدان كه ريخته شدن خون من هديه ناچيز و حتى نمىشود به هديه وصف كرد. ولى از شما مىخواهم به خدا دنيا جاى گذرى است كه بايد در آن بكاريم و در آخرت درو كنيم. به خدا اى خواهر و اى برادر در دنيا دو چيز بيشتر از انسان نمىماند. يكى خوبى و ديگرى بدى تو را خدا حداقل يك دقيقه اگر بنشينم فكر كنيم مىبينيم كه دنيا به دانه ارزنى نمىارزد و ارزش انسان بودن انسان به انسانيت است نه به لباس انسان و چيز ديگر.
اى ملت عزيز اى عزيزان اى نور چشم من و امسال من، به خدا ما رزمندگان كوچكتر از آن هستيم كه در برابر شما برادران و خواهران سربلند كنيم. ما براى حفظ ناموس و اسلاممان حتى اگر هزاران جان داشته باشيم در راه آزادگى و مردانگى مىدهيم و به خدا جاى پاى شما عزيزان پشت جبهه روى چشمان ما است. از خودم مىگيرم من حلقه به گوش شما ملت مسلمان هستم. خودم را فداى اين اسلام مىكنم چون معلم ما حسين (ع) است كه خداى نكرده از بينى يك فرد پشت جبهه خونى بيايد چه برسد روزى كه ما جبههها را رها و خالى كنيم و به مردم مان تجاوز كنند و خودم را فداى روان فردى مىكنم كه واقعا از ته دل هم درد و رهرو راه رزمندگان و دلسوزان و سوزنده شمع و پروانه باشند. اى مادر من و اى پدر عزيزم براى من گريه نكنيد چون من تنها آرزويم اين بود و راه من اين خط بود و بايد افتخار كنيد.
درست است جدا شدن فرزند از مادرش براى مادر مصيبتدار است همانگونه كه اگر بچه آهويى در هنگام غروب خونين آفتاب از مادرش جدا شده باشد و ظلمت سياهى شب هر لحظه همچون كه بر پهنه زمين سياهى مىافكند همانگونه به دل مادر سايه مىافكند ولى مادر جان تو اين سايه سياهى را تبديل به نور و ايمان كن و مادرى شايسته برايم شو.
و مىدانم داغ فرزند مادر جان گران تمام مىشود ولى سعى كن برايم گريه نكنيد و در آخر وصيتم از همه فاميل و همسايگان برايم حلاليت بطلبيد و همچنين دوستانم و پدر و مادر عزيزم مرا حلال كنند تا آخرت بر من آسان شود و همچنين از افراد خانوادهام مىخواهم مرا حلال كنند.
چند سخنى با مادرم؛ مادر جان اگر يادت باشد پسر تو عاشق بود ولى عاشقى كه هدف نداشت. عاشقى كه پوچ بود و معشوقه من خودش آفريدگارى داشت كه در اصل من بايد عاشق صاحب معشوق مىشدم و نتوانستم معشوقهام را به دست بياورم. عاشق دخترى بودم كه نتوانستم به دست بياورم ولى مادر اكنون معشوق پيدا كردهام كه صاحب همه معشوقات جهان است. عاشق كسى شدهام كه همه چيز من است. روح من ولى مادر جان ناراحت نباش و بايد افتخار كنى چون من در جبههها معشوق خود را پيدا كردم و اين معشوق به غير از معشوقهاى ديگر است و حتما به دست خواهم آورد با بهايى كه مىدهم با خون سرخم چون در برابر هر معشوق بايد بهاى گران داد و من هم جانم را مىدهم و با خون سرخم ثابت مىكنم كه همه معشوقان خالى و پوچ است و معشوق من منشأ همه معشوقان است معشوق من خداى من هست و مادر جان از اين هم ناراحت نباش كه پسرت عروسى نكرده است چون آرزوى هر مادر اين است كه پسرش را در لباس دامادى ببيند. مادر جان من با آخرت عروسى مىكنم و لباس من هم همان لباس عروسى هست كه مرا با همان لباس به خاك مىسپارند.
در آخر از مردم عزيزم از ملت مسلمان مىخواهم كه وحدت را هميشه در همه جا حفظ كنند و وحدت را فراموش نكنند و همين وحدت و يك پارچگى است كه در عملياتها پيروز مىشويم. به اميد روزى كه اسلام به تمام دنيا برده شود و مردم اسير و در بند را رها و آزاد كند.
««ما از مظلومان دفاع مىكنيم و به ظالمان مىتازيم»»
گر عاشقى اين عقل را با نام او ديوانه كن
اين خاكدان شوم را با ياد او ويرانه كن
نى خاطرى رنجيده كن نه باطنى آشفته كن
بارى برو بر درگهش يك ناله مستانه كن
گر نيستى از عاشقان پنهان نيى از لطف او
بارى نما از خويشتن رو سوى آن جانانه كن
از دل برون كن كينهها خود بينى و رنگ و ريا
وانگه فروغ عشق را در پاى جانان پيمانه كن
اين جلوههاى دنيوى در چشم نا اهلان بود
بگذار بگذر زين جهان اينها همه بيگانه كن
منبع: اسناد و مدارک موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم