برشی از کتاب «آخرین نماز در حلب»؛
نوید شاهد - کتاب «آخرین نماز در حلب» به قلم مومن دانشگر، زندگی‌نامه و خاطرات جوان مومن انقلابی شهید مدافع حرم عباس دانشگر است. در اینجا برشی از این کتاب خواندنی به روایت رضا حاجی‌بیگلو همکار شهید دانشگر انتخاب شده است که تقدیم حضور علاقه‌مندان می‌شود.

روایتی از مهمان‌نوازی شهید «عباس دانشگر» در اربعین

 

به گزارش نوید شاهد سمنان؛ کتاب «آخرین نماز در حلب» به قلم مومن دانشگر، زندگی‌نامه و خاطرات جوان مومن انقلابی شهید مدافع حرم عباس دانشگر است. در اینجا برشی از این کتاب به روایت رضا حاجی‌بیگلو همکار شهید دانشگر انتخاب شده است که تقدیم حضور علاقه‌مندان می‌شود.

 

ما مهمان عباس بودیم 

بعد از شهادت عباس، عکس او را در اتاقم نصب کردم. اربعین سال ۱۳۹۵ نزدیک بود. روز حرکت رو به عکس عباس کردم و گفتم امسال به نیت مرحوم پدرم و شما در اربعین شرکت می‌کنم و ثواب آن را به شما دو نفر هدیه می‌کنم. به اتفاق برادر عباس رحمانیان (همرزم شهید عباس دانشگر) با وسیله نقلیه ایشان به خرمشهر رفتیم. بین راه خرمشهر و آبادان خوب پذیرایی شدیم و استحمام کردیم و بسیار سرحال به سمت مرز شلمچه رفتیم. از مرز بدون مشقت و معطلی عبور کردیم.

در خاک عراق یک وسیله نقلیه گرفتیم و به نجف اشرف رفتیم. وارد حرم مطهر امام علی (ع) که شدیم، جای سوزن انداختن نبود. در آن شلوغی و ازدحام، به این فکر بودم که برای استراحت چه کار کنیم. ناگهان دیدم یک نفر دست به شانه ام زد. گفت آقا رضا اینجا چه کار می‌کنی؟

او دوستی بود که از سال‌ها قبل می‌شناختمش و چند سال بود که او را ندیده بودم. اگر در ایران می‌خواستم او را پیدا کنم، بسیار سخت بود. به من گفت: «من یک کارت مهمان ویژه به شما می‌دهم. ما خادم مهمان‌های حضرت امام علی (ع) هستیم. می‌توانید در زیرزمین حرم استراحت کنید. یک سیم کارت عراقی هم به ما داد. گفت هر مشکلی دارید با من تماس بگیرید. ما آن شب در نجف اشرف استراحت کردیم. صبح آن روز به سمت کربلا پیاده روی کردیم. روز سوم به عمودهای آخر کربلا رسیدیم که گوشی‌ام زنگ خورد. یک نشانی در کربلا به ما داده شد. گفتند: «شما را معرفی کردیم، اونجا ناهار آماده است. برای استراحت و ناهار به اونجا برید.»

وقتی به آن مکان رفتیم، دیدیم دانشجویان سراسر کشور آنجا هستند. حجت الاسلام پناهیان هم هست. در آن موکب پذیرایی ویژه شدیم. بعد از سه روز یک وسیله نقلیه جور شد تا مرز اهواز بدون دغدغه آمدیم. شب در یک هتل استراحت کردیم. از مرز ایران با یک وسیله نقلیه به تهران، محل ستاد مشترک سپاه رفتیم و اونجا یکی از همکاران ما برادر امیر قرالو (هم رزم شهید عباس دانشگر) با وسیله نقلیه آمده بود. ما را سوار کرد و جلوی در خانه‌مان پیاده کرد.

در این سفر به عراق لطف و عنایت شهید عباس را مثل روز دیدم. گویا ما مهمان عباس بودیم. عباس خوب مهمان‌نوازی کرد. در هر مرحله از سفر که طی کردیم، مرحله بعد، شهید زمینه سفر و استراحت ما را مهیا می‌کرد.

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده