نوید شاهد - صغری پایینشهری مادر شهید «فرامرز منصوری» نقل میکند: «شبی خواب دیدم محمد ساک، پوتین و یک بسته شیرینی همراهش بود. تعجب کردم. محمد جلوتر آمد و بسته شیرینی را به من تعارف کرد. من نمیدانستم که او شیرینی شهادت را برام آورده است.» در ادامه مصاحبه تصویری با مادر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد میبینید.
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: شهید فرامرز منصوری، یادگار «حیدر» و «صغری» هفتم مردادماه سال 1348 در شهرستان ورامین به دنیا آمد. او دانش آموز دوم راهنمایی بود که به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر بیست و سوم فروردین ماه سال 1362 در شمال فکه توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. مزار وی در زادگاهش واقع است.
صغری پایینشهری مادر شهید «فرامرز منصوری» نقل میکند: «محمد به مرور زمان که بزرگ میشد، قدم هایش را در راه بندگی خدا میگذاشت. نمازش را زود از سن تکلیف شروع کرد. احترام به پدرش میگذاشت. هیچ وقت اذیت و آزاری از محمد ندیدیم. خواهرانش را بسیار دوست داشت.»
پایینشهری ادامه داد: شبی خواب دیدم محمد ساک، پوتین و یک بسته شیرینی همراهش بود. تعجب کردم. محمد جلوتر آمد و بسته شیرینی را به من تعارف کرد. من نمیدانستم که او شیرینی شهادت را برام آورده است.
Video Player is loading.
Current Time 0:00
/
Duration 0:00
Loaded: 0%
0:00
Progress: 0%
Stream Type LIVE
Remaining Time -0:00
1x
Chapters
descriptions off, selected
captions settings, opens captions settings dialog
captions off, selected
This is a modal window.
The media could not be loaded, either because the server or network failed or because the format is not supported.
Beginning of dialog window. Escape will cancel and close the window.
دکتریعقوب سلیمانی در آئین تکریم و معارفه سرپرست اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان اردبیل با اشاره به جایگاه و نقش مهم بنیاد شهید و امور ایثارگران در نظام اسلامی، خدمت در این نهاد مقدس را توفیقی...
در آستانه سالروز ولادت حضرت معصومه(س) و روز دختر، نماهنگ شهید «محمداسماعیل عسگری» و دخترش، توسط پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین، تدوین و منتشر شد.
«پرستو نصوری لعل آبادی» خواهر شهید می گوید: شال سبزی که سید پوریا هر شب برای حضور در حسینیه به گردن میانداخت، راز عجیبی در دل داشت. شبی که آن را فراموش کرد، در خواب کسی به او یادآوری کرد که بدون شال به...
جانباز «عوض افروشه» درباره نحوه رفتنش به جبهه چنین روایت میکند: دوستان و بزرگانی که جبهه بودند مرتب در مورد جبهه صحبت میکردند و من هم با شنیدن حرفهایشان وسوسه شدم که به جبهه بروم. آن زمان کلاس دوم راهنمایی...
حمید آلی آبادی سال ۱۳۶۱ به صورت داوطلب و سپس از طریق تیپ ۱۱ امیرالمؤمنین (ع) به جبهه اعزام شد و پس از رشادتهای فراوان سال ۱۳۶۴ در جبهه قصرشیرین به درجه رفیع جانبازی نایل آمد. دکتر آلی آبادی در خصوص تأثیر...
«عظیم پور اعظم» می گوید: من سال ۱۳۶۶ در منطقه سومار مجروح شدم. برای نوشیدن آب به کنار رودخانه رفتم، اما نمیدانستم مین با آب حرکت کرده و درست زیر پایم قرار دارد، همین که بلند شدم مین منفجر شد.
مادر شهید مهدی نجفی در بخش دوم گفتگو، خاطراتی از فرزند شهیدش را روایت میکند؛ از خادمی در حرم مطهر احمد بن موسی الکاظم(علیه السلام) تا عشق به شهدا، عشقی که او را به مرد میدان تبدیل کرد. در بخش دوم این...
جانباز «عبدالله جدکاره(سالاری)» درباره نحوه رفتنش به جبهه چنین روایت میکند: زمانی که امام خمینی(ره) برای رفتن به جبهه فتوا داد من نیز برای جبهه نامنویسی کردم. در زمان اعزام اولیه 14 سالم بود و برای اینکه...
جانباز «رحمان جمالی راد» در خاطرات خود از دوران دفاع مقدس، به نقش بیبدیل “لرکه زدن لری” در ایجاد شور و حماسه بین رزمندگان اشاره میکند. او میگوید که نوای حماسی این موسیقی محلی پیش از آغاز عملیات، روحیهای...
صدای بیسیم ۲ دقیقه آخر شهید «سیدرضا طاهر» و شهید «حسین مشتاقی» در خان طومان؛ دو رزمنده در آخرین دقایق زندگی، وضعیت سخت عملیات را توصیف میکنند و با فریاد "حلالم کنید"، وداع میگویند.
شهید خسرو محمدی در سال 1325 در آبادان به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم در آبادان ادامه داد و به استخدام ارتش درآمد. من دختر خاله ایشان بودم و در سال 1349 ازدواج کردیم و بعد از انقلاب اسلامی با...
محسن صفایی، جانباز ۲۵ درصد از ناحیه دست و قلب، یکی از نخستین نیروهای هوابرد ارتش بود که در عملیاتهای سوسنگرد، دهلاویه و فتحالمبین حضور داشت.از اینرو، خبرنگار نوید شاهد تهران بزرگ بامحسن صفایی از جانبازان...
جانباز و آزاده ایلامی «علی جهان آرا» در ذکر خاطراتی از دوران اسارت میگوید: در دوران اسارت با پاشیدن فلفل و یپاز و نمک در هر دو چشمم، چشم چپم از دست دادم و چشم راستم هم به شدت آسیب دید. از وضعیتم ناراضی...
خانم زکیه یوسف زاده همسر شهید «اباذر جلال زاده» در بیان خاطرات خود میگوید: «تا نیمه های شب به دنبالش میگشتم و به حکومت نظامی توجهی نداشتم و با فانوس به دنبالش می گشتم...»
«حمیده نوادهقرهسید» مادر شهید«مسعود جوادی»از سی سال چشم به راهی مادر، سی سال انتظار برای بازگشت پسری که عطر نمازش هنوز در خانه میپیچید، برای نوید شاهد البرز روایت میکند. او از روزهای نوجوانی مسعود...
نوید شاهد البرز گفتگویی با مادر شهید ارتشی «عبدالله زارعکار»؛ سرباز نیروی هوایی ارتش انجام داده است که نه با جنگنده بلکه با دلهای آهنین همرزمانش، از میهن دفاع کرد. این گفتگو را تقدیم مخاطبان می کنیم.
مادر شهید «سید حسن ولی حسینی» میگوید: وقتی رسیدم پیش جنازه پسرم اول یه دور دورش چرخیدم. پیش سرش نشستم و زانو به زمین گذاشتم و گفتم پسرم؟! تو زن نداشتی، بچه نداشتی، نامزد نداشتی، تو هیچ کسی را نداشتی،...
جانباز «علی تیماس» درباره نحوه مجروحیتش چنین روایت میکند: بعد از گرفتن دیپلم، برادرم از جبهه برگشت و راه برای من باز شد تا بتوانم عازم جبهه شوم. زمانی که در جبهه بودم، یک جسم شبیه خمپاره کنارم افتاد....
دکتریعقوب سلیمانی در آئین تکریم و معارفه سرپرست اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان اردبیل با اشاره به جایگاه و نقش مهم بنیاد شهید و امور ایثارگران در نظام اسلامی، خدمت در این نهاد مقدس را توفیقی...
در آستانه سالروز ولادت حضرت معصومه(س) و روز دختر، نماهنگ شهید «محمداسماعیل عسگری» و دخترش، توسط پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین، تدوین و منتشر شد.
«پرستو نصوری لعل آبادی» خواهر شهید می گوید: شال سبزی که سید پوریا هر شب برای حضور در حسینیه به گردن میانداخت، راز عجیبی در دل داشت. شبی که آن را فراموش کرد، در خواب کسی به او یادآوری کرد که بدون شال به...
مصطفی رحیمی نویسنده کتاب «پروازهای بیبازگشت» گفت: سیدمحسن خوشدل دهها تانک و نفربر عراقی را با موشک مایوتکا منهدم کرد اما کسی تاکنون به این سوژه نپرداخته بود، فلذا بر آن شدم که با پرداخت به این سوژه کار بزرگی که ایشان انجام داده بود را روایت کنم.
کتاب «گوشواره فیروزهای» که روایت زندگی«زهرا کته» یکی از شهدای حج خونین سال۱۳۶۶ در عربستان است و توسط صدیقه رضوانی نیا به رشته تحریر در آمده است منتشر و با حضور مسئولان رونمایی شد.
در قسمتی از کتاب «جان و دلی» که حاوی خاطراتی از زمانه شهید مدافع حرم «سیدمحمدحسین میردوستی» است، میخوانید: «عکست را به سینه پُر از دل تنگیام میچسبانم جانِ من. چهل روز است که دیگر نیستی، نیستی و نیستی، همه میگفتند خاک سرد است. خاک سرد است، به مرور...
کتاب «عروج از شاخۀ زیتون» روایتهایی درباره زندگی احمد متوسلیان از کودکی تا اسارت، به قلم «جواد کلاته عربی» نگارش شده و توسط نشر ۲۷ بعثت به چاپ رسیده است.
سید مرتضی آوینی و آثارش را همۀ کسانی که به انقلاب اسلامی و اندیشه در خصوص آن علاقمند هستند میشناسند. کمتر کسی است که حداقل یکی از نوشتههای او را نخوانده و صدای دلنشینش را به هنگام «روایت فتح» نشنیده باشد.
مصطفی رحیمی نویسنده کتاب «پروازهای بیبازگشت» گفت: سیدمحسن خوشدل دهها تانک و نفربر عراقی را با موشک مایوتکا منهدم کرد اما کسی تاکنون به این سوژه نپرداخته بود، فلذا بر آن شدم که با پرداخت به این سوژه کار بزرگی که ایشان انجام داده بود را روایت کنم.
کتاب «گوشواره فیروزهای» که روایت زندگی«زهرا کته» یکی از شهدای حج خونین سال۱۳۶۶ در عربستان است و توسط صدیقه رضوانی نیا به رشته تحریر در آمده است منتشر و با حضور مسئولان رونمایی شد.