خاطره شهید «رسول زیودار» به نقل از همرزم شهید «علی محمد سوری»؛
شنبه, ۱۸ آذر ۱۴۰۲ ساعت ۱۶:۱۷
بچه ها با شور و شوق عجیبی منتظر عملیات بودند. آنها می خواستند نشان بدهند که قدرت خط شکنی دارند. وقتی که به پایگاه منتظران شهادت رسیدیم، معلوم شد که نیروهای عمل کننده، مشخص شده اند و نیروهای لرستان جز آنها نبود.

به گزارش نوید شاهد لرستان، علی محمد سوری از رشادت های شهید رسول زیودار اینگونه روایت می کند:

در اواخر فروردین ماه سال شصت و یک چهار گردان از نیروهای لرستان عازم جبهه شدند. آن زمان نیروهای لرستان یگان رزمی مستقلی نداشتند و به صورت گردان های مانوری در یگان های دیگر سازماندهی می شدند.

بچه ها با شور و شوق عجیبی منتظر عملیات بودند. آنها می خواستند نشان بدهند که قدرت خط شکنی دارند. وقتی که به پایگاه منتظران شهادت رسیدیم، معلوم شد که نیروهای عمل کننده، مشخص شده اند و نیروهای لرستان جز آنها نبود.

شهید زیودار و نمایش قدرت خط شکنی نیروهای لرستانی

بچه ها به فرماندهی فشار آوردند که ما می خواهیم در عملیات باشیم.

رسول یکی از افرادی بود که اصرار می کرد در عملیات شرکت کند. در نهایت بعد از تماس های مختلف با مسئولان عملیات موافقت شد که در عملیات شرکت کنیم. بچه های پاسدار جمع شدند و با هم عهد بستند تا در این عملیات شایستگی و تعددشان را برای داشتن یک یگان به تصویر بکشند.

دو گردان از نیروها را به آبادان اعزام کردند و از آن جا به تیپ 22 بدر منتقل نمودند. نیروها با دلگرمی بی سابقه ای مشغول زدن چادر شدند. رسول با یک موتور دائم در رفت و آمد بود و هر کاری که سر راهش قرار می گرفت انجام می داد.

در نهایت چند روز بعد، بنابر دستور فرماندهی، نیروها آماده اعزام به خط شدند. رسول و یک نفر به عنوان پیک گردان معرفی شدند.

در شب عملیات بچه ها گویی عازم سفری بودند که تمام آمالشان در آن تحقق می بخشید. پس از حدود یک ساعت و نیم پیاده روی به منطقه نخلی رسیدیم که می بایست عملیات از آن جا شروع شود. حدود ساعت بیست و دو و سی دقیقه دستور حمله صادر شد. بچه ها در دسته ها و گروهان های منظم به سمت جلو پیش رفتند.

دشمن که انگار کلاغ ساعت حمله را به او گفته بود، به محض بالا رفتن بچه ها از خاکریز ها، نیروها را به رگبار، مسلسل، گرنیف، دوشکا و کلاشینکف گرفت. دشمن بر ما مسلط بود. گلوله رسام می زد و شب را مثل روز روشن کرده بود. نیروهای ما تکبیر گویان به جلو می رفتند. یک نفر که می افتاد، نفر بعدی جایش را می گرفت. بچه ها به رغم فشار دشمن در یک جنگ نابرابر، خاکریز اول دشمن را به تصرف درآوردند. عراقی ها پا به فرار گذاشتند.

آتش از چپ و راست می بارید. گلوله های توپ، خمپاره، آرپی چی و نارنجک های دستی در پرتو منورها که نیروها در خاکریز سوم دشمن قرار گرفتند، رسول را دیدم که حدود هفده نفر عراقی را مثل گاومیش به عقب می آورد. در آن شرایط سخت، دیدن رسول با آن لبخند همیشگی اش به بچه ها روحیه می داد.

آن رشادت ها، آغاز شکفتن رسول بود. رسول جز معدود افرادی بود که عاشق جبهه، جنگ و خط بود . هر وقت ماموریتش تمام می شد و به پایگاه برمی گشت، دنبال راهی می گشت تا دوباره به جبهه برگردد. پشت جبهه برایش جای ماندن نبود.

شهید رسول زیودار در عملیات های متعددی شرکت داشت در عملیات ایذایی در منطقه «کانی سخت» در عملیات فتح تنگه حاجیان در گیلانغرب، آزادسازی تپه کوخ سلطان «تپه شهید سرگرد عبادت» در مریوان، عملیات فتح المبین، بیت المقدس، رمضان و ...

پس از تشکیل تیپ دریایی امام حسن (ع) در چندین دوره کلاس های آموزشی که از طرف تیپ تشکیل شد، شرکت کرد و از آن پس به گردان رزمی دریایی آن تیپ پیوست و فرمانده گروهان شد. در نهایت در نهم آذر سال 62 در یکی از عملیات های رزمی شبانه در آبادان به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده