در سوگ من نگریید که دشمن شاد شود
يکشنبه, ۲۴ دی ۱۴۰۲ ساعت ۲۳:۲۱
در فرازی از وصیتنامه شهید «علی آژ» میخوانیم: عزیزان من! سعی کنید در سوگ من از روی ضعف نگریید که دشمن شاد شود، شما باید خدا را شکر کنید که چنین انقلابی دارید و ما چنین رهبر. ما باید قدر امام عزیزمان را بدانیم و از جان و دل فرامین او را گوش دهیم تا خداوند از ما راضی و خشنود باشد. امام را دعا کنید، امام را تنها نگذارید.
به گزارش نوید شاهد لرستان، شهید «علی آژ» یازدهم خرداد سال ۴۱ در روستای مکیآباد از توابع شهرستان ازنا از پدری بهنام قاسم و مادری بهنام نرجس متولد شد و تا پایان دوره راهنمایی تحصیل کرد. وی در ۲۳ دیماه سال ۶۵ در شلمچه براثر اصابت ترکش به سینه به شهادت رسید و در شهرک المهدی از توابع شهرستان ازنا به خاک سپرده شد.
متن کامل وصیتنامه شهید آژ
«ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیلالله امواتاً بل احیاء عند ربهم برزقون؛ و مپندارید آنهاییکه در راه خدا کشته شدهاند مردهاند زنده هستید و در نزد خدای بزرگ روی میخورند.»
اکنون که لیاقت پیدا کردهام در جبهههای اسلام علیه کفر حضور یابم لازم میدانم هدفی را که در این جبهه میگذارم بیان کنم. زمانی این وصیتنامه را مینویسم که خون در رگهایم به جوش آمده و خود را در مقابل خدا تنهاترین تنها احساس میکنم. در زمانی این را مینویسم که بیش از پیش به نصرت و یاری نیازمندیم و در زمانی این را مینویسم که خود را گنهکار و او را بخشندهترین میبینم و تنها امیدم را او میدانم و از او یاری میجویم و بس.
«هیچ قطرهای در مقیاس حقیقت در نزد خداوند از قطره خونی که در راه خدا ریخته شود، بهتر نیست» من به راهی رفتهام که آرزوی من و موجب رضای خداوند است و انشاءالله موجب خشنودی شما نیز باشد.
عزیزان من! سعی کنید در سوگ من از روی ضعف نگریید که دشمن شاد شود شما باید خدا را شکر کنید که چنین انقلابی دارید و ما چنین رهبری، ما باید قدر امام عزیزمان را بدانیم و از جان و دل فرامین او را گوش دهیم تا خداوند از ما راضی و خشنود باشد.
مادر و پدرم! مرا حلال کنید، چون حلال کنید، چون من در این دنیا برای شما فرزند خوبی نبودم. مادرم امیدوارم که شیرت را به من حلال کنید، نمیدانم جبران زحمات شما را چگونه انجام دهم، چون «بهشت زیر پای مادران است.»
و اما همسرم! همسرم مثل کوه استوار باش و همچون زینب (س) مقاوم و امیدوار که از این امتحان الهی سربلند بیرون آیی. همسرم بچهها را خوب تربیت کن و به آنان بگو که حجاب خود را حفظ کنند. اگر از دست من ناراحتی دیدهای مرا حلال کنید. من واقعاً از دست شما راضی هستم. امام را دعا کنید. امام را تنها نگذراید».
اکنون که لیاقت پیدا کردهام در جبهههای اسلام علیه کفر حضور یابم لازم میدانم هدفی را که در این جبهه میگذارم بیان کنم. زمانی این وصیتنامه را مینویسم که خون در رگهایم به جوش آمده و خود را در مقابل خدا تنهاترین تنها احساس میکنم. در زمانی این را مینویسم که بیش از پیش به نصرت و یاری نیازمندیم و در زمانی این را مینویسم که خود را گنهکار و او را بخشندهترین میبینم و تنها امیدم را او میدانم و از او یاری میجویم و بس.
«هیچ قطرهای در مقیاس حقیقت در نزد خداوند از قطره خونی که در راه خدا ریخته شود، بهتر نیست» من به راهی رفتهام که آرزوی من و موجب رضای خداوند است و انشاءالله موجب خشنودی شما نیز باشد.
عزیزان من! سعی کنید در سوگ من از روی ضعف نگریید که دشمن شاد شود شما باید خدا را شکر کنید که چنین انقلابی دارید و ما چنین رهبری، ما باید قدر امام عزیزمان را بدانیم و از جان و دل فرامین او را گوش دهیم تا خداوند از ما راضی و خشنود باشد.
مادر و پدرم! مرا حلال کنید، چون حلال کنید، چون من در این دنیا برای شما فرزند خوبی نبودم. مادرم امیدوارم که شیرت را به من حلال کنید، نمیدانم جبران زحمات شما را چگونه انجام دهم، چون «بهشت زیر پای مادران است.»
و اما همسرم! همسرم مثل کوه استوار باش و همچون زینب (س) مقاوم و امیدوار که از این امتحان الهی سربلند بیرون آیی. همسرم بچهها را خوب تربیت کن و به آنان بگو که حجاب خود را حفظ کنند. اگر از دست من ناراحتی دیدهای مرا حلال کنید. من واقعاً از دست شما راضی هستم. امام را دعا کنید. امام را تنها نگذراید».
انتهای پیام/
نظر شما