خدایی سایهای رفت از سر ما.
به گزارش خبرنگار نوید شاهد، چهاردهم خرداد 1368 روز سوگ بزرگ این امت بود در مصیبت فقدان و فراق آفتابی که همه تاریخ را در اشراق نام بلندش نورباران کرد و صدایش در وسعت تاریخ گره خورد و بغض قرنها محرومیت و اسارت پابرهنگان زمین و مغضوبان سلطه و ستم روزگاران، در فریاد بلندش پیچید و گلبانگ آزادی و سربلندی یک ملت را در بعثت و بیدارگری پیامبرگون خود، به عصر ظهور پیوند زد و طلعت صبح فطرت را بر شبزدگان وادی ظلمت، بشارت داد و بدین ترتیب، قرن ما، قرن سلطه اهریمنان و قرن شرک و شقاوت انسان در چنگ شیاطین، قرن «خمینی» شد. قرن احیای فضیلتهای خداگونه و قرن قداست قبیله توحید و منادیان و مبشران رهایی و رستگاری زمین. امام (ره) تمام زیستنش تداعی یک حقیقت باطنی بزرگ بود و رفتنش آینه آمدنش؛ دعوتی به عالم غیب و اشارتی به عبودیت و عرفان. مردم ایران و همه آزادگان جهان در این ده سال معجزه آسای رهبری او دریافتند که می توان با ایمان و بدون هیچ سلاح و سرمایه ای، پنجه در پنجه قدرتمندان و زورمداران جهانخوار عالم افکند و در مصاف با دیوهای دوران، فاتح میدان شد. مردم از او آموختند که میشود روی پای خود ایستاد و بدون وابستگی و قبول ذلت و تسلیم، عزتمند و مقتدر و و مغرور بر قلهها پا گذاشت. تربیت معنوی او در ظهور نسلی متجلی شد که در هشت سال دفاع مقدس، شگفتی آفریدند و عظیم ترین مقامات معنوی و شهودی و عرفانی را در جبهه های جنگ، آشکار کردند. نسلی که شهادت را پیروزی بزرگتر میدانست و این را از پیر مراد و مرشد و مقتدای خود آموخته بود که آموزگار «مکتب شهادت طلبی» بود...
فرزند شهید
سید روح الله مصطفوی (موسوی) فرزند سید مصطفی در روز بیستم جمادی الثانی ۱۳۲۰ قمری (مطابق با اول مهر ۱۲۸۱ شمسی) در شهرستان خمین از توابع استان مرکزی به دنیا آمد. جد اعلای ایشان -سید دین علی شاه- اصالتاً نیشابوری و از احفاد میرحامد حسین، صاحب کتاب «عبقات الانوار» بود اما پس از مدتی به ایالت کشمیر از توابع هندوستان مهاجرت نمود. فرزند وی (جد آقای پسندیده) سید احمد نام داشت. او در بین سالهای ۱۲۴۰ تا ۱۲۵۰ ق. در سفری که به عتبات عالیات داشت، با یوسف خان، که از اهالی خمین بود، آشنا میشود. یوسف خان که به مقامات علمی و اخلاقی وی پی برده بود، از او دعوت می کند به خمین بیاید و به هدایت و ارشاد مردم آن دیار بپردازد. از این رو، سید احمد راهی خمین می شود و پس از ازدواج با خواهر یوسف خان، در همین شهر ماندگار می شود. ثمره این ازدواج مبارک فرزندانی است که «سید مصطفی» (پدر سید مرتضی پسندیده) یکی از آنان است. سید مصطفی در اوان جوانی با دختر استاد خود -آقا میرزا احمد مجتهد خوانساری- ازدواج نمود. پس از آن، به همراه همسرش به نجف مهاجرت کرد و سال ها از محضر عالمانی چون شیخ انصاری بهره برد و به درجه اجتهاد رسید و در سال ۱۳۱۲ ق. به خمین بازگشت. او که مشاهده می کرد خان های ظالم آن منطقه، حق مردم را غصب میکنند، اسلحه به دست گرفته، به مبارزه با آنان برخاست و در همین راه در روز دوازدهم ذیقعده سال ۱۳۲۵ ق ، در حالی که بیش از ۵ ماه از ولادت «روح الله» نمی گذشت_ در بین راه خمین و اراک، به دست دو نفر از اشرار در سن ۴۷ سالگی به شهادت رسید. بستگان وی برای اجرای حکم قصاص به تهران (دارالحکومه وقت) رهسپار شدند و بر اجرای عدالت اصرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردید.
استاد مبرز و نامدار فقه، فلسفه، عرفان و اخلاق در حوزه
سید روح الله پس از عزیمت به قم بهمراه مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی بدنبال بنیانگذاری حوزه علمیه قم، مراحل تحصیلات تکمیلی علوم حوزوی را نزد اساتید حوزه قم طی کرد. که می توان از فراگرفتن تتمه مباحث کتاب مطوّل (در علم معانی و بیان) نزد مرحوم آقا میرزا محمدعلی ادیب تهرانی و تکمیل دروس سطح نزد مرحوم آیت الله سیدمحمدتقی خونساری، و بیشتر نزد مرحوم آیت الله یثربی کاشانی و دروس خارج فقه و اصول نزد زعیم حوزه قم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی نام برد.
همزمان با فراگیری فقه و اصول نزد فقها و مجتهدین وقت، به فراگیری ریاضیات و هیئت و فلسفه نزد مرحوم آقاسید ابوالحسن رفیعی قزوینی و ادامه همین دروس به اضافه علوم معنوی و عرفانی نزد مرحوم آقا میرزا علی اکبر حکیمی یزدی و عروض و قوافی و فلسفه اسلامی و فلسفه غرب نزد مرحوم آقا شیخ محمدرضا مسجدشاهی اصفهانی و اخلاق و عرفان را نزد مرحوم آیت الله میرزا جوادآقا ملکی تبریزی و عالی ترین سطوح عرفان نظری و عملی را به مدت شش سال نزد مرحوم آیت الله میرزا محمدعلی شاه آبادی آموخت.
حضرت امام طی سال های طولانی در حوزه علمیه قم به تدریس دوره فقه، اصول، فلسفه، عرفان اسلامی و اخلاق در مدرسه فیضیه، مسجد اعظم، مسجد محمدیه، مدرسه حاج ملا صادق، مسجد سلماسی، و... همت گماشت و در حوزه علمیه نجف نیز قریب ۱۴ سال در مسجد شیخ اعظم انصاری، معارف اهل بیت و فقه را در عالیترین سطوح تدریس نمود و در نجف بود که برای نخستین بار مبانی نظری حکومت اسلامی را در سلسله درسهای ولایت فقیه، تبیین کرد.
به گفته شاگردان ایشان، درس امام خمینی از معتبرترین کانونهای درسی حوزه محسوب میشد و در برخی از دورهها ـ سالهای تدریس در حوزه علمیه قم ـ شاگردان حاضر در محضر استاد به ۱۲۰۰ نفر هم رسیده بود که در میان آنان دهها تن از مجتهدین مسلم و شناخته شده حاضر بودند. از آن جمله: حضرات آیات جوادی آملی، جعفر سبحانی، علامه محمدتقی جعفری، فاضل لنکرانی، مصطفی خمینی، مرتضی مطهری، محمد حسینی بهشتی، شبیری زنجانی، یوسف صانعی، موسوی اردبیلی، سیدعلی خامنهای، حسین نوری همدانی، محمدهادی معرفت، آسیدجلال الدین آشتیانی، حسینعلی منتظری، و چندی از برجسته ترین و بلندآوازه ترین شخصیتهای علمی و دانشگاهی معاصر ایران همچون: دکتر حسین ابراهیمی دینانی، دکتر عباس زریاب خویی، دکتر جلیل تجلیل و...
«قیام لله»؛ الگوی راهنما، آییننامه و مبنای عمل در مسیر مبارزه
امام خمینی (ره) راه خویش را آگاهانه انتخاب کرده بود، او به تکلیف شرعی میاندیشید و شعارش «عمل به وظیفه، و ادای تکلیف الهی و قیام لله» بود. در منطق امام معنای شکست و پیروزی، غیر آن چیزی است که در عرف سیاستمداران حرفهای تعریف میشود. ایشان در نقش رهبری انقلاب اسلامی در سال ۱۳۴۲ ظاهر شد که سال ها پیش از آن مراحل مختلف تهذیب نفس و جهاد اکبر و کسب فضائل معنوی و معارف حقیقی را در سطوح عالیه گذرانده بود. راز توفیق امام خمینی (ره) را باید در مجاهده طولانی او با نفس و وصول به معرفت شهودی و انکشاف حقیقت باطنی در وجود خود جستجو کرد. فهم انگیزه و اهداف مبارزات سیاسی امام خمینی بدون نظر کردن به مراحل تکامل شخصیت روحی و معنوی و علمی وی ممکن نیست. از برجسته ترین ویژگی های نهضت امام خمینی: اعلام خط مشی مشخص در مبارزه، اتخاذ مواضع روشن و عدول نکردن از آن ها و قاطعیت در پیگیری های هدف هاست که دوست و دشمن بر آن اعتراف دارند. امام در یادداشتی که سالها پیش از علنی کردن قیام خود، در سال 1320 شمسی به درخواست مرحوم محمدعلی وزیری از مشاهیر فرهنگی یزد نگاشته بود، بر صدر کلام خود آیه شریفه: «قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی» را نوشت و از ضرورت قیام لله بصورت فردی و جمعی بر مبنای منطق قرآن کریم و تکلیف الهی حضور در صحنه سیاسی و اجتماعی و پیوند دین و احکام عملی اسلام با سیاست و حیات جمعی و از لزوم پاسخگویی به دینستیزان و دفاع از حریم شریعت سخن گفت و از همان زمان، در مسیر مبارزه و روشنگری بود.
امام در این تاریخیترین سند مبارزاتی خود مینویسد: «خودخواهی و ترک قیام برای خدا ما را به این روزگار سیاه رسانده و همۀ جهانیان را بر ما چیره کرده و کشورهای اسلامی را زیر نفوذ دیگران درآورده. قیام برای منافع شخصی است که روح وحدت و برادری را در ملت اسلامی خفه کرده. قیام برای نفس است که بیش از ده میلیون جمعیت شیعه را به طوری از هم متفرق و جدا کرده که طعمۀ مشتی شهوتپرست پشت میزنشین شدند. قیام برای شخص است که یک نفر را بر یک گروه چندین میلیونی چیره میکند که حَرْث و نسل آنها را دستخوش شهوات خود کند. قیام برای نفع شخصی است که الآن هم چند نفر کودک خیابانگرد را در تمام کشور بر اموال و نفوس و اعراض مسلمانان حکومت داده. قیام برای نفس اماره است که مدارس علم و دانش را تسلیم مشتی کودک ساده کرده و مراکز علم قرآن را مرکز فحشا کرده. قیام برای خود است که موقوفات مدارس و محافل دینی را به رایگان تسلیم مشتی هرزهگرد بیشرف کرده و نَفَس از هیچ کس درنمیآید. قیام برای نفس است که چادر عفت رااز سر زنهای عفیف مسلمان برداشت و الآن هم این امر خلاف دین وقانون درمملکت جاری است و کسی بر علیه آن سخنی نمیگوید. قیام برای نفعهای شخصی است که روزنامهها که کالای پخش فساد اخلاق است، امروز هم همان نقشهها را که از مغز خشک رضاخان بیشرف تراوش کرده، تعقیب میکنند و در میان توده پخش میکنند. قیام برای خود است که مجال به بعضی از این وکلای قاچاق داده که در پارلمان بر علیه دین و روحانیت هرچه میخواهد بگوید و کسی نفس نکشد. هان ای روحانیین اسلامی! ای علمای ربانی! ای دانشمندان دیندار! ایگویندگان آیین دوست! ای دینداران خداخواه! ای خداخواهان حقپرست! ای حقپرستان شرافتمند! ای شرافتمندان وطنخواه! ای وطنخواهان با ناموس! موعظت خدای جهان رابخوانید و یگانه راه اصلاحی را که پیشنهاد فرموده بپذیرید و ترک نفعهای شخصی کرده تا به همۀ سعادتهای دو جهان نایل شوید و با زندگانی شرافتمندانه دو عالم دست در آغوش شوید. امروز برای قیام اصلاحی، بهترین روز است. اگر مجال را از دست بدهید و قیام برای خدا نکنید، فرداست که مشتی هرزهگرد شهوتران بر شما چیره شوند و تمام آیین و شرف شما را دستخوش اغراض باطلۀ خود کنند.امروز شماها در پیشگاه خدای عالم چه عذری دارید؟...»
باور به حاکمیت عملی دین در ابعاد «جمعی» و «جهانی»؛ محکمترین مبنای معرفت و حرکت سیاسی
شاخص اصلی و زریربنای منظومه فکری و مکتب معرفت سیاسی و مبارزاتی امام (ره)، باور بنیادین او به حکومت دین و ضرورت اجرا و تحقق حاکمیت دینی بمنظور تحقق احکام الهی در عرصه جمعی بود. برای امام شاخص دیگری را بالاتر از این نمیشود در نظر آورد. امام بهجدّ معتقد بود که دین برای حکومت آمده و فلسفه تشریع ادیان و انزال کتب و ارسال رسل برای همین حکومت بر وفق و مبنای دین و با منشاء مشروعیت و مصدریت و ماهیت الهی است. دین برای همه ابعاد زندگی بشر هدایت و دستور دارد و حاکم جامعه باید بهنحوی متصل به خدای تبارک و تعالی باشد. در بیان ایشان؛ تشکیل حکومت و ایجاد عدالت، هدف غایی و مقصد اعلا نیست بلکه مقدمه معرفی ذات مقدس حق و شکوفایی و تکامل معرفت توحیدی در مدار حاکمیت دین توسط مصلحان و حکیمان متصل به سرچشمه معارف قدسی است و اساسا شان نزول و تشریع بسیاری از حکمتها و معارف غیبی، جز این نبوده که اهل الله و اولیای حق مصدر امور انسانها شوند و فلسفه قیام حسینی (ع) نیز تلاش در محور حاکمیت حق و رفع بدعت و باطل و بازستاندن قدرت از نااهلان و غاصبان حق و اجرای حدودالله بوده است. قیام لله در منطق مبارزاتی و منظومه معرفتی امام (ره) یعنی انسان موظف است که توحید و معنویت را هم در زندگی شخصی و هم در زندگی اجتماعی حاکم کند. هم در حکومت و هم در غیرحکومت، هم در سیاست و هم در غیر سیاست؛ معنای قیام لله این است و این مبدأ سلوک انسانی او خواهد شد.
توسعه مفهوم «فقه» و تبیین «حاکمیت دینی» در منظومه فکری معمار نظام اسلامی
یکی از محکمات اندیشه سیاسی امام (ره)، نگاه ایشان به نقش دین و قوانین و مقررات دینی در حیات بشر است. از دیدگاه ایشان فلسفه احکام، «برقراری و گسترش عدالت» و «تعمیق ارزش های اخلاقی» در جامعه است که در پرتو تأسیس حکومت، تأمین می شود، پیوندی که ایشان میان دین و اجتماع و سیاست قائل بود و نیز گستره ای که ایشان برای حضور دین در زندگی بشر باور داشت، موجب می شد که در تعریف ایشان از فقه خود را نمایان سازد. «حکومت در نظر مجتهد واقعی، فلسفه عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است. حکومت نشان دهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی، سیاسی، نظامی و فرهنگی است. فقه، تئوری واقعی و کامل اداره انسان، از گهواره تا گور است.»
در نگاه آن حکیم راحل، گسست فقه از حکومت و فقیه از اجتماع و سیاست، موجب انزوا و ناکارآمدی فقه در دنیای امروز خواهد شد. امام در این فراز از پیام خو یش به جنبه عملی فقه و تحقق کامل احکام الهی که دانش فقه عهده دار تبیین آن است، نظر دارد. ایشان معتقد بود که: «همه ترس استکبار از همین مسئله است که فقه و اجتهاد جنبه عینی و عملی پیدا کند و قدرت برخورد در مسلمانان به وجود آورد.» از این رو، ایشان در سال های پایانی عمر شریف خود به عناصری که فقه را از «مدارس» به «جامعه» می کشاند و از مرحله «عملی» به مرحله «تئوریک» سوق می دهد، اصرار میورزید. تکیه بر عناصر «زمان و مکان» و تأثیر آن ها در اجتهاد، شناخت درست «حکومت و جامعه» و احاطه فقیه به «مسائل زمان خود» همگی در همین راستا بود .فقه، در قالب مدیریت فقهی در الگوی عملی حکمرانی نظام جمهوری اسلامی، فرصتی برای تحقق عملی یافته بود و باید توانایی و کارآمدی این دانش اصیل و برگرفته از معارف اهل بیت رسول خدا(ص) در عمل ثابت شود بر این اساس، می توان نگاه امام به حاکمیت و مدیریت فقهی را چنین جمع بندی و تبیین نمود:
1- فقه تئوری اداره کامل انسان در این جهان و در تمامی ابعاد است.
2- عنصری که فلسفه عملی این تئوری است، همانا حکومت است و بدون حضور حکومت، این تئوری توان برخورد با معضلات اجتماعی، سیاسی، نظامی و فرهنگی را ندارد.
3- بدیهی است که دانش فقه، دانشی کاربردی است نه نظری محض، و از این رو نمیتواند جدای از عناصری باشد که آن را در مقام عمل به منصه ظهور میرساند و حکومت، مهمترین این عناصر است.
مدیریت فقهی در مقیاسهای «جمعی» و «جهانی»
این اساس، امام معتقد به «اجتهاد پویا» و استنباط فقهی پیشرو، زمانمند، روزآمد، آینده نگر و معطوف به رفع معضلات بشری در یک مقیاس کلان جهانی است که محتاج یک نگرش وسیع و جامع به فقه و اجرای احکام دینی است. ایشان در منشور تاریخی به روحانیت و حوزه، در خصوص ضرورت تحول در نگاه به کارکرد متعارف حوزه ها و علما و روحانیون و حرکت به سمت گرهگشایی در حیطه های تخصصی مدیریت جمعی و ترسیم الگویی نوین برای حاکمیت مبتنی بر دین، تصریح و تاکیدی چنین دارد: «هدف، علم و آگاهی به نکتههاست که در انتخاب مسیر با بصیرت حرکت کنند و خطرها و گذرها و کمینگاهها را بهتر بشناسند. اما در مورد دروس تحصیل و تحقیق حوزهها، اینجانب معتقد به فقه سنتی و اجتهاد جواهری هستم و تخلف از آن را جایز نمیدانم. اجتهاد به همان سبک صحیح است ولی این بدان معنا نیست که فقه اسلام پویا نیست، زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند. مسئلهای که در قدیم دارای حکمی بوده است به ظاهر همان مسئله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام ممکن است حکم جدیدی پیدا کند، بدان معنا که با شناخت دقیق روابط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی همان موضوع اول که از نظر ظاهر با قدیم فرقی نکرده است، واقعاً موضوع جدیدی شده است که قهراً حکم جدیدی میطلبد. مجتهد باید به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد. برای مردم و جوانان و حتی عوام هم قابل قبول نیست که مرجع و مجتهدش بگوید من در مسائل سیاسی اظهارنظر نمیکنم. آشنایی به روش برخورد با حیلهها و تزویرهای فرهنگ حاکم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادی، اطلاع از کیفیت برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان، شناخت سیاستها و حتی سیاسیون و فرمولهای دیکته شده آنان و درک موقعیت و نقاط قوّت و ضعف دو قطب سرمایه داری و کمونیزم که در حقیقت استراتژی حکومت بر جهان را ترسیم میکنند، از ویژگیهای یک مجتهد جامع است. یک مجتهد باید زیرکی و هوش و فراست هدایت یک جامعه بزرگ اسلامی و حتی غیراسلامی را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدی که در خور شأن مجتهد است واقعاً مدیر و مدبر باشد. هدف اساسی این است که ما چگونه میخواهیم اصول محکم فقه را در عمل فرد و جامعه پیاده کنیم و بتوانیم برای معضلات، جواب داشته باشیم و همه ترس استکبار از همین مسئله است که فقه و اجتهاد جنبه عینی و عملی پیدا کند و قدرت برخورد در مسلمانان به وجود آورد.»
تفکر «بسیجی» و تشکل «بسیجیان جهان اسلام»؛ کلید فتح سنگرهای جهانی و الگوی تمدنسازی
امام در پیام تاریخی بمناسبت سالگرد تشکیل بسیج، در واپسین ماههای حیات مبارک خود، منشور «مدیریت و مقاومت جهانی» مبتنی بر «تفکر بسیجی» را صادر کردند: ملتی که در خط اسلام ناب محمدی - صلی الله علیه و آله - و مخالف با استکبار و پول پرستی و تحجرگرایی و مقدس نمایی است، باید همه افرادش بسیجی باشند و فنون نظامی و دفاعی لازم را بدانند، چرا که در هنگامه خطر ملتی سربلند و جاوید است که اکثریت آن آمادگی لازم رزمی را داشته باشد.
خلاصه کلام، اگر بر کشوری نوای دلنشین تفکر بسیجی طنین انداز شد، چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد گردید و الّا هر لحظه باید منتظر حادثه ماند. بسیج باید مثل گذشته و با قدرت و اطمینان خاطر به کار خود ادامه دهد. امروز یکی از ضروریترین تشکلها، بسیج دانشجو و طلبه است. طلاب علوم دینی و دانشجویان دانشگاهها باید با تمام توان خود در مراکزشان از انقلاب و اسلام دفاع کنند و فرزندان بسیجیام در این دو مرکز، پاسدار اصول تغییرناپذیر «نه شرقی و نه غربی» باشند. امروز دانشگاه و حوزه از هر محلی بیشتر به اتحاد و یگانگی احتیاج دارند. فرزندان انقلاب به هیچ وجه نگذارند ایادی امریکا و شوروی در آن دو محل حساس نفوذ کنند. تنها با بسیج است که این مهم انجام میپذیرد. مسائل اعتقادی بسیجیان به عهده این دو پایگاه علمی است. حوزه علمیه و دانشگاه باید چهارچوبهای اصیل اسلام ناب محمدی را در اختیار تمامی اعضای بسیج قرار دهند. باید بسیجیان جهان اسلام در فکر ایجاد حکومت بزرگ اسلامی باشند و این شدنی است، چرا که بسیج تنها منحصر به ایران اسلامی نیست، باید هستههای مقاومت را در تمامی جهان به وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ایستاد. شما در جنگ تحمیلی نشان دادید که با مدیریت صحیح و خوب میتوان اسلام را فاتح جهان نمود. شما باید بدانید که کارتان به پایان نرسیده است، انقلاب اسلامی در جهان نیازمند فداکاریهای شماست و مسئولین تنها با پشتوانه شماست که میتوانند به تمامی تشنگان حقیقت و صداقت اثبات کنند که بدون امریکا و شوروی میشود به زندگی مسالمت آمیز توأم با صلح و آزادی رسید. حضور شما در صحنهها موجب میشود که ریشه ضد انقلاب در تمامی ابعاد از بیخ و بن قطع گردد.» در نگاه امام (ره) تفکر بسیجی، راهگشا و بن بست ستیز و خط شکن است و در تمامی ابعاد میتوان بمثابه یک مدل و رهیافت کلان، پیاده شود. ایشان در جای دیگر این تعبیر مشهور و ماندگار را دارند: «اگر در کشوری نوای دلنشین تفکر بسیجی طنینانداز شود، دست طمع جهانخواران برای همیشه از آن قطع خواهد شد.» پدر بسیجیان، بسیج را فراتر از یک نظم دفاعی، یک تفکر پیشتاز و یک الگوی راهنمای عمل در همه عرصهها میداند و فرمان به تشکیل بسیج جهانی بر علیه نظام سلطه و استکبار میدهد. همانکه امروز بستر بزرگترین جریان مقاومت اسلامی و ضد صهیونیستی و ضد اشغالگری در دنیای اسلام و در منطقه از یمن و عراق تا لبنان و فلسطین شده و منافع متجاوزان و جهانخواران را با بزرگترین چالش و تهدید تاریخی مواجه ساخته است. ایشان، بسیج جهان اسلام را مهمترین راه برای تحقق «حکومت بزرگ امت واحده اسلامی» و «تمدن سازی اسلامی» دانسته و آینده جهان را در سایه این تشکل بین المللی، تفسیر و تبیین میکند.
زندهتر از تو، کسی نیست! چرا گریه کنیم؟...
زندهتر از تو كسي نيست چرا گريه كنيم؟
مرگمان باد و مباد آن كه تو را گريه كنيم
هفت پشتِ عطش از نام زلالت لرزيد
ما كه باشيم كه در سوگِ شما گريه كنيم
رفتنت آينه آمدنت بود ببخش
شب ميلادِ تو تلخ است كه ما گريه كنيم
ما به جسمِ شهدا گريه نكرديم مگر
ميتوانيم به جانِ شهدا گريه كنيم؟
گوشِ جان باز به فتوايِ تو داريم بگو
با چنين حال بميريم و يا گريه كنيم؟
اي تو با لهجه خورشيد سراينده ما
ما تو را با چه زباني به خدا گريه كنيم؟
آسمانا! همه ابريم گره خورده به هم
سر به دامان كدام عقدهگشا گريه كنيم؟
باغبانا! ز تو و چشم تو آموختهايم
كه به جانْ تشنگي باغچهها گريه كنيم
شاعر: استاد زنده یاد محمدعلی بهمنی
امام؛ آنکه دلش چشمهسار معنا بود...
امام ، آن كه دلش چشمه سار معنا بود
تمام زندگی اش یك قیام زیبا بود
نگاه شرقی او چلچراغی از رؤیا
به سقف شب زده ی مشرق معما بود
دلش مترجم آواز روشن خورشید
لبش مُفسر لبخند صبح فردا بود
دو چشم روشن او یك دوبیتی زیبا
درون دفتر احساس سرخ گل ها بود
دلش انار ترَك خورده ی پر از آتش
گدازه های دلش دانه دانه پیدا بود
تمام زندگی اش بوی سادگی می داد
كسی به سادگی او نبود ، آیا بود ؟
دوباره آمد و آیینه را تبسم كرد
امام آینه های بهار سیما بود
کسی به پینه ی دستان ما نمی خندید
امام - حامی ما پا برهنگان - تا بود
قسم به چشمه ز چشمان او نشد سیراب
دلم كه عاشق آن بیكرانه دریا بود
شبی تمام دلش جذب نور مطلق شد
غروب او چو طلوعش قشنگ و زیبا بود
شاعر: رضا اسماعیلی