خاطره ایی از شهید حمید سوری به نقل از برادر شهید
خاطراه ایی از شهيد حميد سوري به نقل از برادر شهيد
بسم الله الرحمن الرحيم
با اينكه هر لحظه بر خورد با آن شهيد براي ما بياد ماندني است اما آخرين ديدار ايشان با خانواده جزء لحظاتي است كه هرگز فراموش نمي شود اين شهيد در آخرين ديدارش با ما به طور عجيبي محبوب و نوراني شده بود يا اينكه شهيد حميد چند بار مجروح شد و اين مجرو حيت ها كه هر كدام مي توانستند خطر ناك باشند اما هيچگاه از مردن و رفتن حرف نمي زد اين بار در حالي كه به بازديد اقوام دور و نزديك مي رفت از آنان حلاليت مي طلبيد والتماس دعا داشت در جمع خانواده نيز در لحظات آخر ما را به صبر و شكيباي و پيروزي از فرامين اما (ره) دعوت كرد وگفت اميدوارم زماني كه شهيد شدم اگر چنانچه جنازه ام به دستتان رسيد جنازه ام را كنار قبر شهيد محمود رضائي يكي از دوستان همرزمش به خاك بسپاريد و كوله بارم را به عنوان تبرك زماني كه راه كربلا باز شد به نيابت از من به كربلا معلي ببريد مستحضريد كه يكي از زيباترين مرگ ها مرگ در راه خدا است و به همين نسبت اين گونه مرگها نصيب آناني مي شود كه خود از نظر معنوي بسيار زيبايند مرگي خود آگاه و سرخ كه تنها افرادي خاص قادر به راه يافتن به حريم آنند مي گويند تو تنها پرنده اي است كه زمان مرگ خود را مي داند پرنده اي زيبا و معصوم كه خداوند سر نوشت اينچنين زيبا برايش رقم زده است.