خاطرات چند سطری شهدا
خاطرات شهدای لرستان
به یاد مادر
نوید شاهد لرستان:شب قبل از شهادت کنار ابوالقاسم بودمفغمگین و محزون بود.گفتم:چرا ناراحتی؟!گفت:دلم برای مادرم تنگ شده است گفتم:اینکه ناراحتی ندارد میتوانی مرخص بگیری و به دیدنش بروی از طرفی تو که تازه مجروح شده ای راحت میتوانی بروی،هم استراحت می کنی و هم مادرت را میبینی،بغضِ گلویش ترکید و با اشک های جاری جواب داد،من کجا هستم تو کجا، من کی در قید و بند خانواده هستم .من دلم برای جده مظلومه ام حضرت زهرا سلام الله علیها تنگ شده است
طلبه شهید سید ابوالقاسم میرنظامی
روای:همرزم شهید-دورود
تشویق نوجوانان
ما چند نفر بودیم وقتی قرائت سوره ی توحید را یاد گرفتیم برای سید ابوالقاسم خواندیم.با وجود اینکه خودش در آمدی نداشت،ولی با اندک پول تو جیبی اش برای ما تنقلات می خرید و ما را در پایان حفظ هر سوره ای مورد تشویق قرار میداد
طلبه شهید سید ابوالقاسم رمضانی-ازنا
توکل سید
با اینکه وضعیت مالی خوبی نداشت به من گفت:با پول روضه و طلبگی باید مادر را به مشهد ببرم و مادر را به زیارت امام رضا علیه السلام بردبه او گفتم:شما وضعتان خوب نیست در جوابم گفت:روحانی پول نمیخواهد.
طلبه شهید سیدمحمد موسوی
روای:خانواده شهید-نورآباد
منبع:سیستم اطلاعاتی معاونت فرهنگی بنیاد شهید لرستان و کتاب خاطرات چند سطری شهدا حجت الاسلام تیموری