خاطرات چند سطری شهدا
4خاطرات شهدای لرستان
پیشانی بند پسرم
نوید شاهد لرستان:شب عملیات بدر وقتی با حاج نعمت خداحافظی کردم و از او حلالیت می طلبیدم ،لحظه ی جدا شدن وقتی داشت سوار قایق می شد،دیدم دوتاپیشانی بند دور گردنش پیچیده به او گفتم:یکی از اینها رو بده به من گفت:یکی از آنها مال خودم میباشد و آن یکی هم متعلق به پسرم می باشد که دیروز به دنیا آمده!برای او نگه داشتم،صبح فردا حاج نعمت به شهادت رسید.
سردار شهید نعمت اله سعیدی
روای:غلامرضا مصدق
کمک به جبهه
ناهید به سان دیگر زنان و مردان ایران اسلامی با کمک مالی و جانی از کیان ایران اسلامی دفاع می کردند،ناهید چند النگو در دست داشت که آنها را در زمانی مناسب برای کمک به جبهه هدیه کرد
دانشجوی شهید ناهی احمدی مقدم
راوی:دوست شهید
با تمام توان
آزادبخت اسلحه های بر زمین افتاده رفقای شهیدش را بر می داشت و دشمن را هدف می گرفت از دهان و گوش های جهانشاه آزادبخت بر اثر شلیک مدام خون جاری بود اما او بی وقفه در پی مقابله دشمن بعثی بود
دانشجوی شهید جهانشاه آزادبخت
راوی:همرزم شهید-کوهدشت
منبع:سیستم اطلاعاتی معاونت فرهنگی بنیاد شهید لرستان و کتاب خاطرات چند سطری شهدا حجت الاسلام تیموری