امروز در اين غروب تصميم خود را گرفته ام من مي روم...
يادداشت شهيد علي عباس حسين پور
امروز در اين غروب تصميم خود را گرفته ام من مي روم
نوید شاهد لرستان:چندي قبل در تشييع جنازه شهيدي يكبار و فقط يكبار بويي از بهشت بوي دلنوازي كه تا آن زمان در عمرم استشمام نكرده بودم حس كردم من مي روم با كوله باري از گناه و معصيت.به اين اميد طالب شهادت هستم كه بعد از شهادت،آقايمان بر سر بالينمان خواهد آمد و گنهكاراني همچو من را شفاعت خواهد كرد. خدايا از تو مي خواهم در لحظه اي كه شهادت برايم ميرسد از تمامي دوستيها و عشق و محبتها جز دوستي و محبت به خودت آزادم سازي.
بارالها دلم چنان گرفته كه گويي غم دنيا همگي بر من وارد گشته.دلم از اين دنياي مادي از هواهاي نفساني،از وسوسه هاي شيطاني از گناهان كبيره و صغيره،از زير پا گذاشتن حق مظلوم و...گرفته.مي خواهم بال بزنم،پرواز كنم،عشق در وجودم موج مي زند معبود و معشوق مرا فرا مي خواند
كفنم را بياوريد تا بپوشم.خون من از خون امام حسين (علیه السلام)و علي اصغر (علیه السلام)بخون خفته رنگين تر نيست
خدايا احساس مي كنم كه اعضاي تنم ميله هاي زنداني هستند كه مرا به اسارت خويش درآورده اند و تلاش مقرون من براي فرار از اين زندان بي فايده است مگر به لطف و رحمتت.خدايا مرا در صف شهيدان قرار ده و توفيقي عطا كن تا هرچه زودتر جانم را نثار درگاهت گردانم.
برادر بدون تأمل بپاخيز تند و تيز حركت كن ديگر غسل احتياج نيست منتظر شستشو نباش با يك جنبش خودت را به خدا پيوند بده و در او فنا شو.آنجاست كه خداگونه شده اي.ديگر اين دنياي پست فاني تحمل ماندن تو را ندارد تو بايد پرواز كني
بارالها من بارها مي خواستم در عزيمت به جبهه وصيت نامه بنويسم ولي هر بار مردد بودم و توان اين نوشتن از من گرفته شده بود.عليرغم گفته هاي برادران عزيز رزمنده در جبهه قبل از عمليات دل بر به شهادت رسيدن من،ولي در دلم اين رخنه كرده بود كه من حالا نوبتم نشده است،ولي اين بار بطور ناخودآگاه قلمم روان شده،روحمم بال درآورده، هر روز و شبم شده است گريه در فراق دوست
بارالها من 2 بار تا مرز شهادت رفتم ولي مجروح گشتم،پس كي نوبت وصل من مي شود.در دلم اين نقطه روشن شدن و هر روز روشن تر مي شود كه اين بار سوم برنخواهم گشت تا مصلحت الهي چه باشد
بارالها اين بار درآمدنم به جبهه دستم باز شده قلمم گيرا شده نوشته هايم پر از عشق شده حالم عوض شده دنيا همچون قفسي برايم تنگ شده و بر دلم احاطه دارد.يقينم افزون شده عشق به طاعت تو در دلم موج مي زند.مي دانم مي دانم بوي اين سعادت ابدي به مشامم مي رسد.مثل اينكه وقت ديدار است بدنم مي لرزد از شوق ديدار.ولي خودم را محكم مي گيرم تا نگويند از ترس مرگ است.خدا اي خدا چقدر در انتظار اين لحظه ساعتها و روزها بسر بردم.خدايا چگونه تو را سپاس گويم بخاطر اين همه لطفت
بارالها معبودا دست از مس وجود شسته ام از آن بعد حيواني انسان،خود را بالا كشيده ام قدم بر روح الهي خود گذاشته ام مي خواهم پناه تو در كنار رزمندگان جهاد في سبيل الله همزمان با جهاد اكبر عليه نفس سركش و خودخواه طغيان كنم و بر تمامي پليديهاي دنيا كه به ظاهر خوشرنگ و دلپذيرند چشم پوشم و زندگي جاويد را بر اين زندگي دون و پست ترجيح دهم.
منبع:سیستم اطلاعاتی معاونت فرهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان لرستان