معرفی کتاب؛
شنبه, ۱۴ فروردين ۱۴۰۰ ساعت ۱۱:۱۸
نوید شاهد- کتاب «هفت» داستانی حقیقی از زندگی و شهادت سرلشکر شهید مصطفی پژوهنده است.

به گزارش نوید شاهد لرستان، کتاب «هفت» به نویسندگی محسن صادق‌نیا مشتمل ‌بر داستانی حقیقی از زندگی شهید سرلشکر مصطفی پژوهنده، فرمانده گردان ۱۸۳ تکاور لشکر ۵۸ ذوالفقار است که در سال 1392 توسط انتشارات سوره سبز و در 144 صفحه منتشر شد. در این روایت علاوه‌بر نقل رشادت‌ها و جانفشانی‌های رزمندگان اسلام در هشت سال دفاع مقدس، خدمات برجسته شهید پژوهنده همچون: فتح ارتفاعات استراتژیک شیاکوه، چرمیان، تپه‌های گچی و... شرکت در عملیات‌های ثامن‌الائمه، مطلع‌الفجر، فتح‌المین، بیت‌المقدس، کربلای ۴ و کربلای ۵ و... مورد مطالعه قرار گرفته است. کتاب با فراز‌هایی از وصیت‌نامه شهید پژوهنده همراه با تصاویری از دوران زندگی ایشان مستند شده است.

«هفت»؛ داستانی حقیقی از زندگی شهید پژوهنده

این کتاب، داستانی حقیقی است که در نگارش آن ضمن انجام بالغ‌ بر هفتاد ساعت مصاحبه با دوستان، دانشجویان، هم‌رزمان، سربازان و خانواده‌ شهید پژوهنده، گروه تحقیقاتی تحت نظارت نویسنده به‌وسیله پرسش‌نامه و تحقیقات میدانی فراوان حاصل آمده است.

یادآور می‌‏شود، مصطفی پژوهنده در سال ۱۳۳۷ در خرم‌آباد دیده به جهان گشود. او در خانواده‌ای متدین پرورش یافت و شاگرد شهید محراب، آیت‌الله مدنی بود و درس عرفان و مبارزه را از آن شهید آموخته بود.

در دوران تحصیل علاوه‌ بر جدیت در درس، توجه خاصی به انجام فرائض و تکالیف دینی از خود نشان می‌داد. پس از اخذ دیپلم، در سال ۱۳۵۶ در امتحانات ورودی دانشکده افسری، شرکت کرد و پس از موفقیت در این امتحانات وارد دانشکده افسری شد. هم‌زمان با آغاز نهضت اسلامی، تحصیلات دانشکده افسری را ترک کرد و به صفوف مردم انقلابی پیوست و پس از پیروزی انقلاب، به دانشکدة افسری بازگشت.

پژوهنده با شروع جنگ تحمیلی به صفوف رزمندگان در جبهه جنوب پیوست و در عملیات‌های فتح‌المبین، آزادی خرمشهر، شکست حصر آبادان، آزادسازی ارتفاعات گیلان ـ غرب و پاک‌سازی جزایر مجنون شرکت داشت. او جنگ را سرلوحه همه امور زندگی خود می‌دانست. بیش از هفتاد ماه از عمر خود را در جبهه و جنگ گذرانید. بار‌ها به او پیشنهاد می‌شد که پشت جبهه برود؛ اما او مخالفت می‌کرد و می‌گفت: «جای من در خط مقدم است» وی از بنیانگذاران لشکر ۵۸ تکاور ذوالفقار و فرمانده گردان ۱۸۳ بود. این در حالی بود که فرمانده لشکر اعتقاد داشت که پژوهنده می‌تواند به تنهایی یک لشکر را اداره کند. در چند سالی که مسئولیت فرماندهی گردان ۱۸۳ را به عهده داشت، در قلب پرسنل خود جای گرفته بود.

بارها گفته بود شب‌ها خواب زیارت خانه‌ خدا را دیده است، وسایلش را جمع کرده و به حج مشرف شده است.فرمانده‌اش معتقد بود که این تکاور شجاع و با ایمان، به‌تنهایی می‌تواند یک لشکر را هدایت کند و به پیروزی‌های عظیمی دست یابد. او فرمانده‌ گردان ١٨٣ لشکر ٥٨ ذوالفقار بود. بستان، تنگه‌ چزابه و شیاکوه به قدوم مبارک او تطهیر شده و تبرک یافته‌اند و عملیات کربلای ٤ و ٦ او را حسینی دیده‌اند.

در اولین حمله ۵۸ ذوالفقار لشکر، ارتفاعات راهبردی شیاکوه را آزاد کرد. همان‌جا بود که ترکش‌های خمپاره، چشم، دست و سینه‌ او را مجروح ساخت و او پس از بهبودی نسبی، دوباره عازم جبهه‌ها شد. در سال ١٣٦٣ یعنی در ٢٦ سالگی ازدواج کرد و در همان سال از طرف فرمانده‌ نیروی زمینی، جهت انتقال فنون نظامی به دانشجویان دانشکده افسری، مأمور شد. جنگ را سرلوحه همه چیز قرار داده بود و پس از مدتی، فرماندهان را راضی کرد تا دوباره به جبهه برگردد. اما این‌بار جبهه رفتن او مانند همیشه نبود؛ رفتنی بدون بازگشت بود و آغاز سفری بود که بار‌ها در خواب دیده بود. شب سی‌ام تیر ١٣٦٧ پس‌از نماز شب، به یکی‌از دوستان خود گفت: «این آخرین ساعاتی است که من در میان شما هستم. بعد از نماز صبح و قبل از طلوع آفتاب، دیگر در میان شما نخواهم بود. منطقه را به شما می‌سپارم، مواظب باشید!».این دلاورمرد لرستانی صبح روز سی‌ و یکم تیرماه سال ١٣٦٧ در عملیات مرصاد و در کرمانشاه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

انتهای پیام/

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده