گناه امروز، عقب ماندن و جلوتر از امام رفتن است
به گزارش نوید شاهد لرستان، شهید سیدجواد میرشاکی، فرمانده گردان شهدا تیپ57 ابوالفضل (ع) در سال 1342 در شهرستان الیگودرز متولد شد. بیست و چهارم دی ماه 1365 در منطقه عملیاتی شلمچه به فیض شهادت نائل گردید.
این شهید والامقام در وصیتنامه خود اینگونه آورده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
از فرزندان پدر، قابیل برای حکومت و بیشتر انباشتن و برتر بودن کینة هابیل را در دل پروراند و سرانجام اولین کشتار تاریخ به وقوع پیوست.
قابیل برادرش را کشت. او کشتن برادر به زندگی دنیا و حکومت خویش نیز ترجیح داد و به تقلید کلاغان او را در خاک تیره پنهان نمود و به همین منوال خونریزی، قتل و غارت همچنان ادامه یافت. قابیلیان با تکیه بر سریر ظلم و جور هابیلیان را یکی پس از دیگری به جرم حق جویی و حق پرستی به دار آویختند و سند رسوایی خویش را امضا و تاریخ جنایت خود را قطور و پرحجم و به گمان باطل خود را جاودان میپنداشتند.
هابیلیان این چراغ که در برابر فرعون، موسایی که با عصایش در برابر نمرود ابراهیمی با تبرش و برای دوران جاهلیت کودکی که یتیم به دنیا آمد یکه و تنها در شهری مخاف و پرمخاطره و مردمی خونریز سفاک و ماجراجو و بتپرست (محمد با قرآن) در برابر یزید و اعمال پلید و زشت خود و اطرافیان شکمبارهاش که به لقمهای تن به ذلت و پستی داده بودند و دنیا و آخرت خویش به پشیزی از دست دادند و کورکورانه دنبالهروی ظالم گشتند. حسین با خونش و خانواده و فرزندانش شهادت را در آغوش گرفتند و اهل بیتش به اسارت رفتند و سرانجام خون بر شمشیر پیروز شد و اما امروز امامی را که پیغمبر خاتم و ائمه قیامش را پیشبینی کرده بودند در مقابل حکام ظلم و جور قد علم کرد و ملتی را حسینی بر علیه نظمهای کفر و شرک و نفاق شوراند. خمینی با حزب الله وارثان دین محمد که در پی باز نمودن و انفجار معبری که سالیان دراز در سلطة جباران و ستمگران بود، مگر آنان را تدارک میبیند. از فراز و نشیبها و امواج پر تلاطم و خروش سهمگین نیلها همچنان میرود تا فرعونیان را در نیل غرق نماید، چرا که فرزند حسین است و از سلالة پاک محمد است و مظهر تقوی و شجاعت و فضیلت: جاء من اقصا المدینه رجل سعی قال یا قوم اتبعو المرسلین اتبعو من لا یسئلکم اجراو هم مهتدون.
و او فریاد میزند که ای فرزندان آدم، ای کسانی که ایمان آوردید، امروز روز شهادت است و قیام روز خوبتر مردن است.
ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیاسیوف خذینی
خرم آن روز کزین منزل ویران بروم
راحت جان بطلبم وز پی جانان بروم
و اما بندة حقیر و گنهکار قطرهای ناچیز از اقیانوس بیکران رهروان پیر خمین سید جواد میرشاکی که با خود اندیشیدم که چه ذلیلاند این مردمان نا آگاه تحت ستم که به لقمة نانی زندهاند و آن را به آبرو و حیثیت و شرف و معنویت ترجیح داده و عصای دست جباران و ستمگرانند و تنها فجر صادقی میباید تا الف بای آزادی و معنویت را در مغز آنان فرو کنند و آنان را متغیر سازد و از منجلاب فساد و تباهی و لجنزار بیبند و باری و . . . بیرون آورد که آن خمینی است با یاورانش و امروز که این رهبر آگاه، امام عزیز با نفسی مطمئن و قدسی، امتی را حسینی نمود و بر علیه چپاولگران به حرکت درآورده و من هم سعی نمودم که خودم را به کاروان برسانم تا شاید بتوانم خدمتی ناچیز بنمایم و عملاً جواب مثبتی به ندای امام عزیزم داده باشم. هرچند تا به حال نتوانستهام فرزند خلفی برای جدم باشم و اظهار عجز و ناتوانی و حقارت در برابر رزمندگان اسلام مینماید، چرا که گناهکارم و شرمنده و شرمسار با خود گفتم که به کوره نرفته ای تا پخته شوی. کارزار است و باید در میان آتش و خون، سرما و گرما پخته شود. گفتم فرمانبر و تسلیم ولایت باشم که در غیر این صورت بزرگترین گناه همین است، عقب ماندن و جلوتر از امام .
سیدجواد میر شاکی