حکایت یک آزاده ازنایی و سه داماد آزاده اش
يکشنبه, ۲۴ مرداد ۱۴۰۰ ساعت ۰۷:۰۱
نوید شاهد- روزگار اسارت برای تمامی آزاده های سرافراز مهین اسلامی و عزیزمان سرشار از خاطرات تلخ و شیرین است. از خاطرات سخت و تلخ همه گفته اند ولی از خاطرات شیرین و پیوندهای به وجود آمده شاید کمتر شنیده ایم.
به گزارش نوید شاهد لرستان، در عملیات والفجر مقدماتی در سال 61 بعد از نبردی تمام عیار و نابرابر و طاقت فرسا بعد از اتمام مهمات تعداد 18 نفر از بسیجیان دلاور شهرستان ازنا به اسارت نیروی های بعثی در آمدند.
هجده مرد که تلخی روزهای اسیری را با یاد و خاطره رشادتهای همسنگران و امام و خانواده خود با اتکای به خداوند و روحی پاک و بی آلایش شان تا پایان جنگ و مبادله اسرا در کنار هم گذراندند.
در میان این 18 نفر 6 نفر از آزادگان از اهالی روستای مدآباد از حومه شهرستان ازنا بودند، این شش نفر در مدت اسارت دوستانی همراه و یارانی هم یار بودند که در کنار یکدیگر بودنشان روزهای تلخ اسارت را به روزهایی شیرین و خاطرههای زیبا پیوند می داد تا روزهای اسارت به سر رسید و بعد از مشقات زیاد این 6 یار به سرزمین خود بازگشتند.
در میان این آزادگان، پاسدار جانباز حاج حشمت الله صفایی که برای همه پدری مهربان و دلسوز و پیر آزادگان این روستا بود صاحب چند فرزند دختر بود که هنگام اسارت کودکانی کوچک بودند و اکنون بعد از سالهای اسارت پدر، به سن ازدواج رسیده بودند.
هم بندی های دیروز که همیشه آقای صفایی را پدر خود می دیدند به خواستگاری این دوشیزگان آمده و با توجه به موافقت و شناخت آقای صفایی از این جوانان پاک طینت در اولین مراسم جشن دهه فجر بعد از آزادی در روستای مدآباد در سال 1370 از دختران آقای صفایی درخواست ازدواج کردند.
بعد از انجام آداب و رسوم خاص روستا با تایید آقای صفایی دختران آن بزرگوار طی مراسمی ساده اما پربرکت پیوند آزادگان، سیدماشاالله حسینی، عبدالرضا رجبی و احمد آقاخانی با طی مراسم ساده ولی پرخیر و برکت زندگی شیرین و معنوی را آغاز نمودند.
این اسارت به عشقی ابدی منتهی و عاقبت بخیری به همراه آورد و اکنون نیز بعد از سالها، زندگی را با تمام پستی و بلندی هایش از دریچه زیبایی و خوشبختی نظاره گرند.
نویسنده: احمد لک، رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران ازنا
انتهای پیام/
منبع: نویدشاهد
نظر شما