زندگینامه شهید «سعید افتاده هرسینی»؛
چهارشنبه, ۱۱ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۰۷:۵۲
خواهر شهید «سعید افتاده هرسینی» در بیان خاطرات برادرش می گوید: او در دوران كودكی ده تومان از یک نفر قرض كرده بود و در جبهه به هم‌رزمانش گفته بود كه به پدرم بگویید ۱۰ تومان را پس دهد.

به گزارش نوید شاهد لرستان، شهید سعید افتاده‌هرسینی در اول فروردین‌ماه سال ۱۳۵۰ در شهرستان نورآباد به دنیا آمد. اولین فرزند و نور چشم خانواده بود و پدر و مادر سعی در تربیت فرزند داشتند.

شهیدی که در جبهه به فکر ادای حق الناس بود

شهید افتاده، تحصیلات خود را تا سوم ابتدایی در مدارس رژیم شاهنشاهی سپری کرد، آن‌قدر از شاه نفرت داشت كه عكس‌های مربوط به شاه را در كتاب‌هایش قیچی می‌كرد و آنها را می‌سوزاند، در اوایل انقلاب با اینكه كودكی ۱۰ ساله بود اما از طرفداران سرسخت انقلاب و بنیانگذار انقلاب بود، در میان مردم می‌رفت و در راهپیمایی‌ها شركت می‌كرد.

با پیروزی انقلاب اسلامی و تشكیل پایگاه مقاومت به عضویت پایگاه درآمده و یكی‌ از فعالان پایگاهی بود، به‌علت داشتن صدایی رسا در بیشتر راهپیمایی‌ها شعارگو بود و در محل تحصیل از اعضای انجمن اسلامی بود و برنامه صبحگاهی مخصوصاً قرآن و سرود را اجرا می‌كرد.

در میان خانواده نیز مخلص‌ترین، مؤمن‌ترین و با ایمان‌ترین فرد بود، بارها مسائل دینی و احكام را برای افراد بی‌سواد خانواده توضیح می‌داد. شهید با وجود سن كم افراد فامیل خود و دیگر آشنایان را به اسلام و احكام اسلامی دعوت می‌كرد. از همان دوران كودكی چنان دل‌باخته امام خمینی(ره) شد كه بارها به واحد بسیج مراجعه كرد و تقاضای ثبت‌نام برای حضور در جبهه را كرد ولی به‌علت سن كم مانع از رفتن وی به جبهه می‌شدند.

ئی بسیار فرد مؤمن و باتقوایی بود. به ادای نماز و روزه و همچنین قرائت قرآن بسیار اهمیت می‌داد، تا اینكه در تاریخ بیست و چهارم اردیبهشت‌ماه سال ۶۵ بر اثر اصابت تركش در حاج‌عمران به شهادت رسید و پیکر مطهر وی را در بهشت زهرای شهر نورآباد به خاک سپردند.

خواهر شهید روایت می کند:

هر سال ایام دهه فجر که فرا می رسید شهید علاوه‌ بر مدرسه اتاق‌های خانه را هم پُر از عكس امام و پرچم می‌كرد و نشریه دیواری می‌نوشت، روزها و شب‌ها علاوه‌ بر درس‌هایش فكر و ذكرش امام و انقلاب بود و بیشتر اوقات از شعارهایی كه تكرار می‌كرد می‌گفت «لبیک یا امام» او می‌خواست نام خانوادگی خود را به میهن‌دوست تغییر دهد.

در هنگام اوقات فراغت مادر و پدر را بسیار كمک می‌كرد و حتی در نظافت كردن بچه‌های كوچک‌تر هم به مادر كمک‌ می‌كرد، به دیدار دوستان و آشنایان می‌رفت. 

از خاطره‌های جالب این شهید اینكه سه روز قبل از اینكه به جبهه اعزام شود حمام كرد و به پدر، گفت: من غسل شهادت كرده‌ام و پدر هم لبخند رضایتی به او زد. او در دوران كودكی ده تومان از یک نفر قرض كرده بود و در جبهه به هم‌رزمانش گفته بود كه به پدرم بگویید ۱۰ تومان را پس دهد.

شهید سعید افتاده در ماه‌های محرم، بچه‌های محله را برای عزاداری سیدالشهدا و ۷۲ تن یاران باوفایش در کوچه دور خود جمع می‌کرد و برای آنها نوحه‌خوانی می‌کرد، وی ارادت خاصی به حضرت ابوالفضل(ع) داشتن و بیشتر مداحی خویش را نیز در مدح باب‌الحوائج می‌خواند.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده