روحانی شهیدی که خبر شهادتش را رادیو اسرائیل پخش کرد
به گزارش نوید شاهد لرستان، شیخ مصطفی انصاری سال ۱۳۲۶ در آبادان به دنیا آمد. خانواده وی همه از محبان اهلبیت و ائمهاطهار (ع) بوده و در راه تبلیغ دین مبین اسلام بهعنوان یک وظیفه الهی از هیچ کوششی فروگذار نبودند. وی در آغاز کودکی از خانوادهاش کسب معرفت و فضیلت میکرد و در همان اوان زندگی به فراگیری علوم اسلامی با تربیت صحیح مشغول تحصیل شد و همزمان با آغاز دوران دبستان در حوزه علمیه آبادان به دروس عربی پرداخت و پس از چند سال تحصیل در رشته علوم اسلامی و پشت سر گذاشتن دوران دبستان و دبیرستانی، راهی حوزه علمیه قم شد و در آنجا از محضر استادانی آگاه استفاده میکرد.
شهید در سال ۱۳۴۰ با شناختی که از رهبریت خط امام داشت، وارد جریانات سیاسی شد و با بعضی از همدرسان خویش و با پیروی از ولایت امری حضرت امام خمینی به فعالیت پرداخت و پس از سخنرانی امام در مسجد اعظم قم، با تهیه طوماری از حرکت خروشان ملت پشتیبانی کرد.
وی با ارسال اعلامیههای حضرت امام به آبادان و تهیه نوار و توزیع آنان بین افراد، بهطور جدی وارد صحنه سیاسی شد. با دستگیری حضرت امام خمینی و جمع شدن عکسهای معظمله، مصطفی دست به ابتکار جدیدی زد و با فراگیری نحوه ظهور عکس با تهیه دستگاهی کوچک و داروی ثبوت و ظهور در حجره خود در مدرسه فیضیه قم به فعالیتی جدی دست زد و فیلمهای مختلفی از حضرت امام را ظاهر و توزیع کرد.
پس از سال ۴۲ که در اثر فشار بیش از حد رژیم فعالیتهای سیاسی بهصورت مخفیانه صورت میگرفت، به دورود آمد و با بیان شیوای خود، به تبلیغ و ترویج در راستای خط امام پرداخت و در سال ۱۳۴۷ در «دفتر مذهبی کارخانه سیمان و فارسیت دورود» و کتابخانه آن با انتشار جزواتی از رهنمودهای ائمهاطهار (ع) اقدام نمود و در کنار این فعالیتها در همان زمان در هنرستان و دبیرستان به تدریس بینش دینی و دروس عربی پرداخت و به قول شاگردانش استادی زبردست بود که با شیوه خاص خود و افکار بلندش آنچنان جذابیتی داشت که همه را شیفته افکار خویش ساخته بود.
در آن دوران اوج اختناق و تظلم، همچون کوه استوار و مقاوم زمینه اهدافی بلند را در درون دوستانش آماده میکرد و از میان شاگردانش، افرادی را در نظر گرفته و آنها را برای فردایی نه چندان دور آماده میساخت که سربازانی دلیر برای دفاع از حیثیت اسلام و انقلاب باشند.
در سال ۱۳۵۶ با قلبی آکنده از عشق به رهبر محبوب و امام بزرگوارمان و به یاد حماسه ۱۵ خرداد به قم مسافرت کرده و با انجام برنامهای منظم و استفاده از نیرویهای متعهد را آغاز کرد که از جمله توانستند نوارها و اعلامیههای حضرت امام را در میان مردم پخش و تکثیر کنند که بدینوسلیه همگام با دیگران روحانیون معظم و مبارز پرچم انقلاب اسلامی را به رهبری مرجع عالیقدر بر ایران اسلامی برافرازند، فعالیت این روحانی فداکار شهری را به حرکت درآورده بود.
در سال ۱۳۵۷ ضمن یک سخنرانی که در مسجد قائم دورود ایراد کرد، لرزه بر اندام عمال رژیم انداخته تا اینکه مزدوران تاب مقاومت نیاورده و پس از سخنرانی اقدام به دستگیری وی کردند، ولی جمع باشکوهی که در سخنرانیاش شرکت کرده بودند با شعارهای «مرگ بر شاه»، «درود بر خمینی» از این حرکت به جوش آمده و روزها با تحصن در محل دادگاه و دادن شعار تنفر و انزجار خود را از این عمل اعلام میکردند و این جوشش امت مسلمان و حامی روحانیت پس از ۳۳ روز شکنجه و آزار در زندانهای بروجرد و خرمآباد منجر به آزادی حجتالاسلام مصطفی انصاری شد و مردمی که انتظار آزادی او را کشیده بودند با خبر آزادیاش به خیابانها ریخته و با شوق و شعف بیشاز حد خود، از ابتدای ورود به شهر او را بر دوش گرفته و فریادشان کوبندهتر از هربار جهنمی را برای مزدوران رژیم بهوجود آورده بود.
حجتالاسلام انصاری در میان مردم به پاکی روح و اخلاق حمیده و خوشرویی جای خود را باز کرده بود و شهادتش آنچنان ناگوار بود که مدتها در هر کوی و برزن سخن از او و صفات شایسته وی بود.
پس از پیروزی انقلاب با وجود شیاطینی که معضلات هر انقلابند و هدفشان به لجن کشیدن جوانان صادق است، وی با شناخت از خطها و هدفهای منحرفین، اینبار در سنگر دفاع مقدس از انقلاب اسلامی به بیداری مردم بر علیه منافقین و گروهکهای ضدانقلاب پرداخت و با تشکیل سخنرانیها و جلسات مردم را از حرکت مذبوحانه آنان آگاه میکرد و با این شیوه بر پیکر امپریالیسم جهانخوار ضربه وارد میکرد، بهطوری که بعد از شهادتش منافقین کوردل در رادیوی خود که از طول موجهای رژیم صهیونیستی پخش میشد از شهادت این معلم اخلاق اظهار خوشحالی کردند، در صورتیکه نمیدانستند اگرچه شهید انصاری به لقاءالله پیوست، ولی ادامه دهندگان راهش تا نفسهای آخر از این سنگر مستحکم دفاع خواهند کرد.
شهید حجتالاسلام مصطفی انصاری همیشه از مردم در خواست میکرد که «تشکل» داشته باشند و با مشورت هم برای آباد کردن ایران اسلامی همت بگمارند و او با انتخاب این راه و تشکیل جلسات متعدد دینی و تأسیس انجمن اسلامی مجتمع صنعتی سیمان و فارسیت و جلسات مختلفی که در ارگانها و ادارات شهر داشت، حمایت از انقلاب اسلامی را تا سر حد شهادت را در رأس هر کار میدانست، بارها توسط مسئولان به گرفتن مسئولیتهای مختلف در ارگانها و نهادهای انقلاب دعوت میشد، ولی به عقیده خودش با منحصر نبودن کار در یک واحد بهتر میتواند به وظیفه ارشادی خود عمل کند و بدینوسیله از گرفتن هر مسئولیتی امتناع میورزید تا اینکه در سال ۶۲ با اصرار فرماندهی کمیتههای انقلاب اسلامی کشور و احساس نیاز فوقالعاده آن دیار، به فرماندهی کمیتههای انقلاب اسلامی استان لرستان منصوب شد و پس از مدت ۲ سال با خدمت زیادی که در آن نهاد انجام داد، با دعوت انجمنهای اسلامی صنایع استان بهعنوان عضو هیئت رئیسه شوراهای مرکزی شوراهای اسلامی کار در استان لرستان برگزیده شد و برای تشکیل این تشکل جوان اسلامی در کارخانهجات استان مجدانه فعالیت کرد و در سخنرانیهایی که بدین منظور صورت میگرفت، میگفت: «شوراهای اسلامی کار و کارگر جوشیده از فرزندان انقلابند که برای حفاظت و نگهداری از محیط اسلامی و پاکسازی آلودهگیهای جامعه کارگری بنا شدهاند» همچنین در کنار این همه تلاش به تدریس اصول اعتقادات و معارف اسلامی در آموزش و پرورش و صنایع دفاع میپرداخت.
وی سرانجام پس از ۳۹ سال عمر پر برکت و زندگی سراسر تلاش و خدمت، در تاریخ دوم بهمنماه سال ۶۵ بر اثر بمباران هوایی مزدوران بعثی به فیض عظمای شهادت نائل آمد.
انتهای پیام/