معلمها تقوا را قبل از علم بیاموزند
به گزارش نوید شاهد لرستان، شهید ایوب شیرخانی یکم شهریور سال ۱۳۴۱ در شهرستان دلفان متولد شد پدرش محمد و مادرش فاطمه نام داشت و تحصیلات خود را تا دوره کاردانی علوم تربیتی ادامه داد و شغل معلمی را برگزید و در ۲۴ اردیبهشتماه سال ۱۳۶۵ در حاج عمران عراق بر اثر اصابت ترکش به سر و پا به شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش را در زادگاهش شهر دلفان به خاک سپردند.
شهید ایوب شیرخانی در وصیتنامه خود نوشته است:
ای پدر و ای مادر عزیز و مهربانم! بعد از شهادت من ناراحت نباشید زیرا من شما را در ایام عاشورا دیدهام که برای امام حسین(ع) گریه میکنید و حتماً این احساس را داشتهاید و دارید که میگوید: ای امام حسین(ع) ای کاش ما هم در آن موقع بودیم و در رکاب تو میجنگیدیم، حال این افتخار نصیب شما شد که امروز فرزندتان به حسین زمان لبیک گفت: ای صد جان چون من فدای یک لحظه از عمر امام.
اگر گریه کردید به یاد امام حسین تشنه لب و به یاد عباس علمدار و به یاد فاطمه(س) پهلو شکسته و به یاد علی اکبر و به یاد قاسم تازه داماد گریه کنید زیرا ما هر چه داریم از این عزیزان بوده است و ما ادامهدهنده راه آنان هستیم.
مادرم! سعی کن صبر را حفظ کنی و ای پدر تو هم صبور باش من به شما میگویم آیا اگر شخصی امانتی پیش شما داشته باشد هنگامی که آن شخص امانت خود را بخواهد آیا باید اعاده کنید یا نه؟ حال هم امانتی چند صباحی در دستتان بود و حال خدا آن را طلب میکند باید اعاده کرد من جانم از آن خداست میخواهم آن را به سوی او برگردانم.
پدر و مادرم! اگر حقالناسی بر گردن شما است آن را ادا کنید و سعی کنید حقالله را نیز ادا کنید، اما هیچ وقت فکر نکنید که فرزندان من یعنی معصوم و آن فرزندم که هنوز به دنیا نیامده، بیپدر میشوند زیرا در درجه اول خداوند متعال از آنان سرپرستی میکند و در درجه دوم ما رهبری چون امام خمینی داریم فرزندان باید افتخار کنند که پدری چون امام عزیز دارند، ای پدر! الان با واقعه کربلا هیچ فرقی ندارد پس صبر کنید.
پدرم! بعد از من اگر همسرم سرپرستی بچهها را برعهده گرفت چه بهتر اگر نه خودت مسئول هستی و سعی کن اگر کسی گفت من از فرزندت طلب دارم، بدهی و همچنین در سر قبر این وصیتنامه را بدهی که بخوانند و از کسانی که حقی بر گردن من دارند حلالخواهی کنی.
پدرم! اگر فرزندم که به دنیا نیامده پسر بود اسمش را حسین و اگر دختر بود اسمش را زهرا بگذارید زیرا من به این اسمها علاقه دارم و اگر دخترم معصوم بزرگ شد سعی کن او را به یک آدم مؤمن و متقی شوهر بدهی، در تربیت آنان نهایت کوشش را بکن، به هیچ وجه موسیقی گوش نکنند مخصوصاً حجاب را باید حتماً رعایت کنند اگر نکردند آنها را تنبیه کن.
پدر! از جای من برادرانم را ببوس و به آنها بگو که نماز اول وقت را فراموش نکنند و روزه را حتماً بگیرند،. پدر! وجوهات شرعی را بده و این را بدان که من آگاهانه به این راه آمدهام و حتماً عواقب کار خود را میدانم.
پدرم! اگر جنازهام به دستتان رسید مرا در کنار شهید یوسفوند به خاک بسپارید و اگر نشد و جنازهام نیامد زیاد ناراحت نباشید، زیر اصل روح انسان است و جسد یک شیء بیشتر نیست.
پدر! دعا کن که هر چه زودتر کار صدام یکسره شود و به جان امام و رزمندگان دعا کن، پدر! به خدا اگر بدانی که گروه اول ما را وقتی که برای حمله آماده کردند چه شور و حالی داشتند، باور کن از عقب که به آنها نگاه میکردم حسرت میخوردم.
در پایان به همه معلمها وصیت میکنم که به رسالتشان که رسالت انبیا است اهمیت بدهند و دانشآموزان را خوب تربیت کنند و آنان را نه ظالم و نه مظلوم تربیت کنند آنان را طوری تربیت کنند که پیرو امام حسین(ع) باشند، بیشتر به قرآن اهمیت بدهند زیرا ما هر چه داریم از قرآن است، سعی کن نماز را به فرزندانم بیاموزی بهجای من از دانشآموزان شهید مطهری حلالخواهی کن و برایم طلب مغفرت کن.
و اما مردم شهیدپرور نورآباد! شما را به خدا دست از تفرقه و طایفهبازی بردارید و به احکام الهی عمل کنید و بدانید که دشمن اصلی شما آمریکا و مزدوران داخلیاش است و همچنین ابرقدرتهای دیگر مخصوصاً شوری و منافقین لذا همه بر علیه دشمن متحد شوید.
و ای کسانی که در پشت میز هستید! اگر نمیتوانید کار کنید کنار بروید تا دیگری جای شما را پُر کند و سعی کنید کارتان برای رضای حق باشد نه هوای نفس، کمتر مردم را آزار دهید کمتر کاغذبازی کنید، سعی کنید حقوقی که از بیتالمال میگیرید حلال باشد.
و اما ای مردم! پشت جبهه را گرم نگه دارید و امام خمینی را تنها رها نکنید زیرا دشمن منتظر فرصت است اگر نمیتوانید به جبهه بیایید کمک مالی کنید، برادران دینی! بهانه به دست دشمن ندهید.
انتهای پیام/