تصمیم خطرناک
به گزارش نوید شاهد لرستان، نجف زراعت پیشه، همرزم شهید نقل می کند که:
در عملیات کربلای 1 و باز پس گیری شهر مهران از جنگ نیروهای دشمن و به واسطه بیم از حمله مجدد عراق بر اساس استراتژی دفاع متحرک باید به استحکامات خط می پرداختیم سرتاسر خط به صورت افقی روبروی فیروزآباد و به صورت عمودی تا خود مهران و بعد از آن خاکریز رو جداره ایجاد شده بود که فقط دو ماشین سبک و انهم مماس با هم یا یک تانک و نفربر نظامی میسر بود و وسیله روبرویی باید در کنار و در دامنه خاکریز می ایستاد تا بتواند عبور نماید.
من و مسلم رضایی نوبتی با جیپ مخصوص موشک تاو در خط هم انجام ماموریت می رفتیم موقع غروب بود و من ناشی در حال رانندگی بودم و چون دشمن روی منطقه دید داشت کوچکترین روشنایی می توانست دیده و با موشک یا ادوات زده شودو به همین خاطر تمام فیوزها قطع و در تاریکی مطلق به پیش می رفتیم و برای خودمان نیز رجز می خواندیم.
در تاریکی هوا یکدفعه متوجه صدایی وحشتناک از جلو شدیم با دقت کردن متوجه شدیم یک خشایار و نفربر از روبرو می آید.
تصور کنید چراغی برای علامت نداریم.
بوقی برای اعلام خطر نداریم.
راننده ناشی و .....
فقط راه برای عبور دو ماشین سبک آنهم با رد شدن با احتیاط از کنار هم و یا یک نفربر یا تانک به تنهایی میسر بود.
چه باید می کردیم؟!
له شدن و مرگ در پیش روی خویش متصور نمودیم.
لحظات به سرعت می گذشت و تصمیم گرفته شده با زندگی و مرگ ما ارتباط داشت.
جیپ های ادوات و موشکی یک دنده کمکی برای عبور از سطوح شیبدار و مناطق نیاز به قدرت داشت از آن استفاده می شد
انگار ی کسی به پشت کله ما زد و دست ما دنده کمکی را فعال کرده و یکدفعه از خاکریز چهار متری بالا رفته جوری که انگار روی دیوار پشت بام نشسته باشی.
حالا منطقه پشت خاکریز به سمت عراق آلوده به میدان مین بود و اگر پایین می رفتیم چه اتفاقی می افتاد؟
با عبور نفربر دنده معکوس گرفته و به پایین خاکریز آمده و به راه خویش ادامه دادیم و یکبار دیگر خداوند ادامه حیات را برای من رقم زده اما مسلم رضایی در عملیات بعد به قافله شهیدان پیوست.
انتهای پیام/