وصیتنامه شهید «عبدالحسین کردی»
شنبه, ۱۳ مرداد ۱۴۰۳ ساعت ۱۱:۱۴
شهید والامقام «عبدالحسین کردی» در وصیتنامه خود نوشته است: سنگینی بار مسئولیت بر دوش شما رهروان به‌حق علی (ع) است و از میان شما رزمندگانی (برای خدا) سنگینی این بار را بر دوش می‌کشانند و الله گویان بر قلب کفر می‌تازند و هر بار قدری از جان پلیدش را می‌گیرند پس این سیل خروشان را هرگز نگذارید از حرکت باز ایستد.

به گزارش نوید شاهد لرستان، شهید «عبدالحسین کردی» در سال 1340 در شهرستان بروجرد متولد شد. در دوران دفاع مقدس به عنوان فرمانده طرح و عملیات قرارگاه کربلا در جبهه‌های نبرد فعالیت داشت و سرانجام در تاریخ یازدهم بهمن ماه 1365 در منطقه عملیاتی شلمچه به فیض عظمای شهادت نائل گردید.

نگذارید سیل خروشان رهروان علی «ع» از حرکت بایستد

شهید کردی در وصیت‌نامه خود اینگونه نوشته است:

به نام خداوند بخشنده مهربان

پروردگارا! تو می‌دانی به یگانگی و وحدانیت اعتقاد دارم و تنها تو را می ستاییم و از تو یاری می‌جویم و تنها به تو پناه می‌برم از شر هر شیطانی و شهادت می‌دهم که دین اسلام بر حق است و شهادت می‌دهم که محمد (ص) بنده و فرستاده توست و شهادت می‌دهم که علی با یازده فرزندش امام و پیشوایان ما هستند و مسلک و مرام آنان را الگو در دنیای خود قرار می‌دهیم. تا آخرتمان در کنارشان باشیم.

الهم رزقنی توفیق شفاعة محمد (ص) و آل محمد. خدایا من بنده ضعیف و ناتوان توأم و هرگز حقوق بندگی‌ام را رعایت نکردم. تو بزرگواری کردی، من سرکشی، تو مهربانی کردی، من مغرور شدم.

تو عنایت کردی، من اعتنا نکردم. تو وفا کردی من جفا کردم. تو نعمت دادی من کفران کردم و غافل بودم.

حال از تو می‌خواهم بار دیگر دست بنده‌ات را بگیری و از او راضی شوی و جزء بندگان خودت قرار دهی که بنده تو بودن را می‌خواهم. عیب‌هایم را بپوشانی و رسوایم نکنی زیرا تو ستارالعیوبی به من رحم کن زیرا که تو ارحم الراحمینی گناهانم را نادیده بگیر که غفار الذنوبی و به فریادم رس زیرا که تو غیاث المستغیثینی و در دلم نور خود را برافشانی زیرا که تو نورالمستوحشینی.

خدایا از تو می‌خواهم که با غفرانت با من رفتار کنی نه با عدلت که طاقت عذابت را ندارم خدایا اگر مرا به خاطر نافرمانی‌هایم سرزنش کنی هر چند که خود را مستحق مذمت می‌بینم از تو می‌خواهم بپوشانی آنچه بر من گذشت و مرا مورد عفو خود قرار دهی من که شرمنده‌ام در حضور تو و شرمندگی‌ام، اجازه سخن گفتن را نمی‌دهد پس تو خود دستم را بگیر. حال که توفیق حضور در جبهه‌ها را به من دادی مرا خالص گردان و دست رضایتت را به‌سوی من دراز کن. از تو می‌خواهم مرا نجات دهی و تنها هستیم را که آن‌هم از آن توست در راهت فدا کنم و به آن مبنا و منشأ و صیانت برسم زیرا که جز تو خدایی ندارم.

امت شهیدپرور و مسلمان! سنگینی بار مسئولیت بر دوش شما رهروان به‌حق علی (ع) است و از میان شما رزمندگانی (برای خدا) سنگینی این بار را بر دوش می‌کشانند و الله گویان بر قلب کفر می‌تازند و هر بار قدری از جان پلیدش را می‌گیرند پس این سیل خروشان را هرگز نگذارید از حرکت باز ایستد.

با انفاق جان و مالتان اولاً به تکلیف خود جامه عمل بپوشانید و دلاورانه پوزه جنایتکاران را به خاک مالیده و پیروزی و نصر را نصیب خودتان گردانید و منزل ابدی خود را آباد کنید و از همه بالاتر سبب خشنودی خدا شوید تا رحمت او بر شما فرود آید و شما را از شر شیطان محفوظ دارد.

باری پدرم که عمری در کنار تو بودم و هرگز نتوانستم کوچک‌ترین خدمتی به تو بکنم بلکه سبب ناراحتی تو شدم نه‌تنها عصای پیریت نبودم بلکه خود سنگینی بودم که قد خمیده‌ات و بدن رنجورت را فشردم. امیدوارم و عاجزانه از تو می‌خواهم که مرا ببخشی من مدیون تو بودم و هرگز دین تو را ادا نکردم.

مادرم تو نیز شیره جانت را به من دادی و به قول برادر شهیدم (حمید) این نتیجه این شیر پاک و دستان پینه‌بسته پدرم بود شما را به منزلگاه عاشقان (کربلا) کشاند. امیدوارم که تو نیز مرا ببخشی شیرت را حلالم کنی از تو می‌خواهم که صبر کنی و ارزش خود را نادیده نگیری و هرچند می‌دانم که کشته شدن من برایتان سخت است اما بدانید از موقعی که برادرم شهید شد من دیگر آرامش نداشتم چون او نزد خدایش ارزشمند بود بارها با او حرف زدم و درد دل کردم.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده