باید امروز شهید شویم تا فردا بماند
يکشنبه, ۱۸ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۱۰:۴۲
شهید «محمد چراغی» در مناجاتنامه خود نوشته است: باید امروز شهید شویم تا فردا بماند و هم باید بمانیم تا فردا شهید نشود.
به گزارش نوید شاهد لرستان، شهید «محمد چراغی» اول فروردین 1338 در خرم آباد متولد و در تاریخ سی ام اردیبهشت 1365 در منطقه عملیاتی حاج عمران به فیض شهادت نائل گردید.
این شهید گرانقدر در مناجاتنامه خود نوشته است:
بارالها، پروردگارا، معبودا، معشوقا مولایم، من ضعیف و ناتوان که تحمل درد از دست دادن پاهایم را ندارم چگونه تحمل عذاب تو را میتوانم بکنم؟
خدایا، مرا ببخش از گناهان من درگذر، تو کریم و رحیم هستی، خدایا ما با تو پیمان بسته بودیم که تا پایان راه برویم و بر پیمان خویش همچنان استوار ماندیم.
خدایا های و هوی بهشت را میبینم چه غوغایی، حسین به پیشواز یارانش آمد.
چه صحنهای فرشتگان ندا دهند که همرزمان ابراهیم، همراهان موسی، همدوستان عیسی، همکیشان محمد، همسنگران علی، همفکران حسین، همگامان خمینی از سنگر کربلا آمدهاند.
چه شکوهی، خدایا به محمد (صلی الله و علیه و آله) بگو که پیروانش حماسه آفریدند به علی (علیه السلام) بگو که از سنگر کربلا آمدهاند، بگو که شیعیانش قیامت بپا کردند و به حسین (علیه السلام) بگو خونش در رگها همچنان میجوشد. بگو از آن خونها سروها روئید.
ظالمان سروها را بریدند. اما باز هم سروها روئید. خدایا نمیدانی که چه میکشیم. پنداری که چون شمع ذوب میشویم. ما از مردن نمیهراسیم اما میترسیم بعد از ما ایمان را سر ببرند و اگر سوزیم هم که روشنائی میرود و جای خود را دوباره به شب میسپارد پس چه باید کرد؟
از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم و از دیگر سو باید شهید شویم تا آینده بماند.
هم باید امروز شهید شویم تا فردا بماند و هم باید بمانیم تا فردا شهید نشود.
عجب دردی چه میشد امروز شهید میشدیم و فردا زنده میشدیم تا دوباره شهید شویم.
آری همه یاران سوی مرگ رفتند. در حالیکه نگران فردا بودند.
من با امام خمینی میثاق بستهام و به او وفادارم زیرا که او به اسلام و قرآن وفادار است و اگر چندین بار مرا بکشند و زندهام کنند دست از او نخواهم کشید.
راه سعادت بخش حسین (علیه السلام) را ادامه دهید و زینب وار زندگی کنید.
خدایا بارالها، من ضعیف و ناتوان دوست دارم چشمهایم را دشمن در اوج دردش از حلقه در بستان درآورد و دستهایم را در تنگه چزابه قطع کند.
پاهایم را در خونین شهر از بدن جدا سازد و قلبم را در سوسنگرد آماج رگبارهایش کند و سرم را در شلمچه از تن جدا نماید تا در کمال فشار و آزار دشمنان مکتبم ببینند که گرچه چشمها دستها و پاها و قلب و سینه و سرم را از من گرفتهاند اما یک چیز را نتوانستهاند که بگیرند و آن ایمان و هدفم است که عشق به الله و معشوقم به مطلق جهان هستی و عشق به شهادت و عشق به امام و اسلام است.
خدایا جندالله را که با سوگند به ثارالله در لشگر روح الله برای شکست عدوالله و استقرار حزب الله زمینه ساز حکومت جهانی بقیه الله است حمایت کن.
والسلام بنده گنهکار-محمد چراغی ۱۳۶۵/۲/۲۸
انتهای پیام/
نظر شما