دلنوشته فرزند شهید انقلاب «عصمت‌اله نیک‌پی» برای پدرش؛
دوشنبه, ۲۲ بهمن ۱۴۰۳ ساعت ۱۴:۲۸
مهدی نیک پی در دلنوشته‌ای خطاب به پدر شهیدش نوشته است: «عزیزترینم پدر نازنینم دلگیر رنج‌های من نباش، در پس تمام بغض‌ها و هق هق‌های دلتنگی‌ام، هنوز برای من زنده‌ای، همین جا کنار من نشسته‌ای.»

به گزارش نوید شاهد لرستان، شهید انقلاب «عصمت اله نیک پی» دوم مهرماه ۱۳۲۰، در روستای خانجان خانی ده پیر از توابع شهرستان خرم‌آباد در یک خانواده‌ای مذهبی و ارادتمند به ائمه اطهار و حضرت سیدالشهدا (ع) به دنیا آمد. پدرش رضاعلی کشاورز و مادرش فخرالدوله نام داشت. تا چهارم ابتدایی درس خواند، پس از رسیدن موسم خدمت مقدس سربازی به خدمت اعزام گردید و سپس به استخدام ژاندارمری درآمد. سال ۱۳۳۹ ازدواج كرد و صاحب سه پسر و دو دختر شد. بیست‌وسوم بهمن‌ماه سال ۱۳۵۷، هنگام شركت در تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار او در همان شهرستان واقع است.

برای من زنده‌ای

مهدی نیک پی فرزند شهید عصمت اله نیک پی برای پدرش دلنوشته‌ای را نگاشته که در ادامه آن را مطالعه می‌کنید:

برای من زنده‌ای

عزیزترینم پدر نازنینم چقدر غریب است از تو بگویم.
تو رویای خیس از اشک منی.
از کودکی‌ام از هر لحظه‌ام.
چقدر آغوش گرم و محکمت به دور شانه‌هایم، دست نوازش بر روی پاک کردن اشک‌هایم و بوسه‌های مهربانیت بر گونه‌هایم را در خواب دیدم.
چقدر تو را جستجو کردم.
لابه لای خاطرات دیگران و چقدر تو را یافتم چون سایه‌ای لابه لای آلبوم عکس‌ها.
چقدر آرزو می‌کردم هنوز نوزادی بودم میان بازوان تو... و زمان در همان لحظه متوقف می‌شد بر روی ابدیت هر روزی که گذشت بر بودنت بیشتر محتاج شدم.
تو مرحم تمام ترس‌ها تنهایی‌ها زخم‌ها و شکست‌هایم بودی...
تو که نبودی فقط نامت بود و خاطره ای که خودم از تو ساختم
و هر لحظه‌ام را با آن گذراندم
چقدر دلگرم می‌شدم وقتی در خیالم با تو حرف می‌زدم...
از هر دری از شکست فلان روز و خوشی‌های دیگر روز...
حتی وقتی عاشق شدم...
چقدر سخت بود حرف زدن باتو...
جوابی از تو نبود..
هنوز دلتنگ توأم...
دلتنگ همه چیزهایی که نبودنت از من گرفت...
دلتنگ صدای محکمت که صدایم بزنی...
و من هرگز به خاطر نمی‌آورم وقتی اولین بار نامم را صدا زدی.
پدر چقدر خوب بود صدایت می‌زدم با صدای کودکانه و حتی الان با صدای مردانه لرزانم از بغض ندیدنت...
گناه من چه بود که قهرمان زندگی‌ام از من گرفته شد؟
عزیزترینم پدر نازنینم دلگیر رنج‌های من نباش در پس تمام بغض‌ها و هق هق‌های دلتنگی‌ام
هنوز برای من زنده‌ای همین جا کنار من نشسته‌ای.
هنوز عطر مهربانی‌ات در من موج می‌زند.
خانه‌ام روشن از یاد توست و گرمای دستت در دستم جاریست وقتی موهای دخترم را نوازش می‌کنم.
 
انتهای پیام/
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده