نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

من را برای شهادتش آماده می‌کرد

من را برای شهادتش آماده می‌کرد

همسر شهید «حسین احمدی طیفکانی» می‌گوید: شهید عاشق شهادت بود، همیشه می‌گفت «حیفِ آدم که با مرگ طبیعی از دنیا برود»، می‌گفت «من شاید یک روز شهید شوم»، همیشه این آمادگی را به من می‌داد.
قاب عکس تنها نشان من از فرزندم است

قاب عکس تنها نشان من از فرزندم است

مادر شهید "اردشیر برخورداری" در خاطراتی از فرزند شهیدش گفت: «شش ماه به سربازی رفت و گمنام شد. هر اسیری آمد من قاب عکس شهید را برمی داشتم و به بهانه ای به خانه اسرا می رفتم و سراغ گمشده ام را می گرفتم.»
توقف در ایستگاه شهادت

توقف در ایستگاه شهادت

صدیقه رضایی همسر شهید "داود کاظمی" در خاطراتی از ایشان گفت: «زمان سربازی اش مصادف با دفاع مقدس گردید که دو سال از ازدواجمان می گذشت. شب عملیات از قطار جامانده بود خیلی تقلا می کرد تا اینکه قطار دیگری آمد و با آن رفت و شهید شد.»
روزی که به شهادت رسید، خدا را شکر کردم

روزی که به شهادت رسید، خدا را شکر کردم

همسر شهید «حسن حامدی رودانی» می‌گوید: «روزی که به شهادت رسید اصلا ناراحت نشدم و خدا را شکر کردم چون همان چیزی را که می‌خواست، خدا بهش داد. زمانی که خانه بود همیشه می‌گفت «کاش شهید می‌شدم و برنمی‌گشتم.»»
عراقی‌ها از گلوله ی ضدهوایی برای نفر استفاده می‌کردند

عراقی‌ها از گلوله ی ضدهوایی برای نفر استفاده می‌کردند

«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با جانباز سرافراز «حسین قانعی بافقی» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
شهیدی که پاسدار بود اما کسی نمی‌دانست

شهیدی که پاسدار بود اما کسی نمی‌دانست

همسر شهید «جهان رنجبری» می‌گوید: «شهید پاسدار بود اما کسی این را نمی‌دانست. هیچ وقت با لباس نظامی به خانه نمی‌آمد. بعد از شهادتش هر کی پیشمان می‌آمد با تعجب می‌گفت واقعا این شخص پاسدار بود؟...»