برش بیست و دوم

برش بیست و دوم

برش بیست و دوم از کتاب "روی جاده رملی"/ تانک های خراب

نوید شاهد - محمد علی عرفانی در کتاب "روی جاده های رملی" روایت می کند: سرگرد صفوی برایمان چایی ریخت. فرمانده فرزاد گفت:جناب سرگرد با اجازه ی شما برای اینکه از دید عراق مخفی باشیم، تانکها رو پشت خاکریز پاسگاه سوبله مستقر کردیم. فرزاد یکجرعه از چایی را خورد و ادامه داد: ولی در راهپیمایی تاکتیکی، چهار دستگاه از تانکها مشکل پیدا کردن. عرفان قول داده تا صبح نشده درستشون کنه و به پاسگاه صفریه بیاره.

برش بیست و دوم از کتاب " چشم‌هایش می‌خندید"/ استدلال درست

نوید شاهد – کریم احدی پدر شهید حمید احدی در کتاب "چشم‌هایش می‌خندید" می‌گوید: بعدها که حرفش درست از آب درآمد، می‌خندید و می‌گفت: «حالا دیدید استدلال من درست بود.»
طراحی و تولید: ایران سامانه