مادر شهید «محسن سوریانریحانیپور» میگوید: «محسن هم در مسجد ریحان آباد و هم در مسجد امام حسین (ع) کارخانه قند اذان و تکبیر میگفت. صدای الله اکبرش که بلند میشد من هم قربان صدقهاش میرفتم. انگار محسن در همهی عمر کوتاهش یک نماز جانانه خواند.» ادامه این روایت را در نوید شاهد بخوانید.
مادر شهید «محسن سوریانریحانیپور» میگوید: «محسن چهارده ساله بود که مقدمات جبهه رفتن را خودش فراهم کرد. به او گفتم: مادر جان سن و سال شما برای جبهه رفتن مناسب نیست. برای شما هنوز زوده که به جبهه بری...» ادامه این ماجرا را در نوید شاهد بخوانید.