شهید داراب حسینی

شهید داراب حسینی
خاطره شهيد داراب حسينی «3»

اهدای خون و اعزام به جبهه

خواهر شهيد «داراب حسينی» در خاطره‌ای نقل می‌کند: «امتحانات خرداد ماه تمام شده بود. آن روز مادر برای کاری به شیراز رفت. داراب به محض خروج مادر از خانه به من گفت...» خاطره سوم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
خاطره شهيد داراب حسينی «2»

گل‌های آفتابگردان در انتظار بازگشت داراب

خواهر شهيد «داراب حسينی» در خاطره‌ای نقل می‌کند: «امتحانات خرداد ماه تمام شده بود. آن روز مادر برای کاری به شیراز رفت. داراب به محض خروج مادر از خانه به من گفت...» خاطره دوم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
خاطره شهيد داراب حسينی «1»

صوت دل‌نشین داراب طنین‌انداز روستای قاضیان

خانواده شهيد «داراب حسينی» در خاطره‌ای روایت می‌کنند: «داراب جوانی با ايمان، صبور و مهربان بود و اصلاً با کسی بد رفتاری نمی‌کرد. شب‌های جمعه که می‌شد به روستای قاضيان می‌رفت و در مسجد شروع به خواندن دعا می‌کرد و...» خاطره اول این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.

شهیدی که با زبان روزه عازم جبهه شد

شهيد «داراب حسينی» شهریور سال 1347 به دنیا آمد. «در هفت سالگی به مدرسه روستا رفت و تحصیلات را تا دوم متوسطه گذراند. پس از آغاز جنگ تحمیلی راهی جبهه شد و ...» متن کامل زندگی این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
طراحی و تولید: ایران سامانه