خاطرهای از شهید «مراد پیشگر»
همسر شهید تعریف میکند: شهید میگفت؛ زمانی که داخل سنگر بودم شخصی با لباس سفید، چهرهای پاک و زیبا و قدی بلند آمد و به من گفت؛ از سنگر خارج شو، من گفنم؛ نمیتوانم، گفت؛ تلاشت را بکن، میتوانی. من هم بلند شدم و تا خاکریز آمدم.