زندگی شهید محمدحسن رمضانیان

زندگی شهید محمدحسن رمضانیان

از قافله شهدا جا نماند؛ داستان آخر سفر فرزند از زبان پدر

پدر شهید «محمدحسن رمضانیان» نقل می‌کند: « صورتش مثل آینه می‌درخشید و چشمانش، چون الماس. گفت: بابا! می‌خوام برم جبهه! گفتم: بابا! تو به اندازه سهمت رفتی! گفت: نه بابا! باید برم. این وظیفه و تکلیفه! نمی‌دانم چرا آن همه اصرار برای رفتن داشت؛ انگار بهش الهام شده بود که اگر نرود، از قافله شهدا جا می‌ماند!»
طراحی و تولید: ایران سامانه