خاطرات شفاهی - صفحه 11

خاطرات شفاهی
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛

مرد خانه من در اخلاق، همسرداری و فرزندپروری الگو بود

همسر شهید «مصطفی نیکچه فراهانی» در خاطراتی از همسر شهیدش گفت: «مصطفی اخلاق بسیار خوبی داشت. همبازی کودکانش بود و هرگز با آنها به تلخی حرف نمیزد. در خانه بسیار متین و آرام بود.»
خاطرات شفاهی والدین شهدا/

هنوز صدای قدم زدنش را در خانه احساس می‌کنم

مادر شهیده رسمیه کارزانی می‌گوید: ما از عشایر کوچرو منطقه «سرنی» صالح آباد بودیم و در سیاه چادر استقرار داشتیم، در بمباران هوایی مناطق مسکونی دخترم شهید شد، دخترم ۹ ساله بود و بسیار برای من و پدرش عزیز بود. بعد از گذشت سال‌ها از شهادتش هنوز صدای قدم زدنش را در خانه احساس می‌کنم. در ادامه فیلم این مصاحبه تقدیم حضورتان می‌شود.
جانباز ۷۰ درصد دفاع مقدس

ایران نماد آزادی و پیشرفت در جهان است

«سعداله مرادی فرد» جانباز هفتاد درصد دفاع مقدس است که سال ۱۳۶۶ در جبهه قلاویزان مهران به افتخار جانبازی در راه اسلام و انقلاب نایل آمد. او چند سالی است که در دانشگاه علوم پزشکی شبکه بهداشت به مردمان وطنش خدمت می‌کند. وی می‌گوید: جمهوری اسلامی ایران که امروز به ثمر نشسته و نماد آزادی و پیشرفت در جهان است را حاصل زحمات امام و ملت انقلابی ایران می‌دانم. در ادامه فیلم مصاحبه با این جانباز سرافراز تقدیم حضورتان می‌شود.
خاطرات شنیده نشده از یک جانباز کرمانشاهی

حفر چاله‌های عمیق برای بی‌سیم چی‌ها

«خسرو آهن خای»، می گوید: جنگ تحمیلی که شروع شد 65 ماه در خط مقدم خرمشهر و سرپل ذهاب حضور داشتم. مسئولیت بیسیم چی بر عهده من بود برای ما چاله هایی را همانند قبر حفر می کردند و داخل این چاله ها می رفتیم که دشمن ما را نبیند و به خوبی با فرماندهان ارتباط برقرار کنیم و بیسیم ها از بین نرود.
خاطرات شفاهی جانبازان؛

وقتی که لطف و عنایت الهی شهیدی را به زندگی باز می‌گرداند

در یک مصاحبه شگفت‌انگیز، جانباز «غلامرضا نقدی» ماجرایی بی‌نظیر را به تصویر می کشد که قلب‌ها را می‌لرزاند. او در جبهه تیر به صورتش برخورد و پیکر او را به سردخانه شهر اندیمشک منتقل می‌کنند اما لطف و عنایت الهی او را به زندگی باز می‌گرداند.
خاطرات شفاهی آزادگان

فرمانده عراقی آرزوی داشتن سربازانی همچون اسرای ایرانی را داشت

«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با آزاده و جانباز سرافراز «محمدجلال جوکار» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
خاطرات شفاهی والدین شهدا

همچنان پشتیبان انقلابمان هستیم

پدر گرانقدر شهید «سجاد معصومی» که خود از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس استان ایلام است می گوید: فرزندم سجاد بر اثر برخورد با مین به جای مانده از جنگ تحمیلی به فیض شهادت رسید. همه فرزندانم فدای امام حسین(ع)، زمان جنگ کسی ما را به زور نفرستاد جبهه و من خودم داوطلبانه رفتم. پشتیبان انقلاب بودیم و همچنان هستیم. در ادامه فیلم مصاحبه با والدین شهید منتشر می شود.

۵ فرزند موفق، ثمره زندگی جانباز ۷۰ درصد «نظر امامی»

«نظر امامی» جانباز ۷۰ درصد ایلامی می‌گوید: ۱۵ اسفندماه ۱۳۶۶ همراه تعدادی از همکارانم و چند پاسدار هدایای مردمی را به کردستان بردیم، در حلبچه شیمیایی شدم اما در بمباران شهر ایلام چشم راستم از دست دادم و دیگر چشمم هم آسیب دید. به لطف خدا و تلاش‌های شبانه روزی همسرم که خود نیز مدیر مدرسه هستند، ثمرۀ زندگی ما پنج فرزند موفق و باهوش است که به ترتیب دکترای کشاورزی، متخصص داخلی، پزشک عمومی، دبیر ادبیات و فوق لیسانس حقوق هستند. در ادامه فیلم این مصاحبه تقدیم حضورتان می شود.
خاطرات شفاهی جانبازان

در خط مقدم جبهه از روی لباسم مرا شناسایی کردند

آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با جانباز سرافراز «محمود اشتری نژاد» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند
خاطرات شفاهی جانبازان؛

جانبازی بدون دست و چشم با عنایت امام رضا عاشق زندگی شد

جانباز و آزاده سرافراز «حسین عزیزی» در روایتی تعریف می‌کند که چگونه دوست جانبازش با وجود سختی های زیاد جانبازی درحالی که دست و چشم خود را از دست داده بود با عنایت امام رضا(ع) عاشق زندگی می شود.
خاطرات شفاهی والدین شهدا

همیشه دلتنگ دوری پسر ۱۷ ساله‌ام هستم

شهید «ولی الله میرزایی» از شهدای دانش آموز استان ایلام است که فروردین ماه ۱۳۶۶ در جبهه چنگوله به درجه رفیع شهادت نایل آمد. مادر شهید می‌گوید: پسرم تنها ۱۷ بهار از عمرش گذشته بود که شهید شد، همیشه دلتنگ دوری اش هستم. فیلم این مصاحبه در ادامه تقدیم حضورتان می‌شود.
گفتگوی تصویری با همسر شهید «امید حشمتی»

جنایت سردشت، امید را از نفس کشیدن انداخت

«پریوش عمر ملی» می‌گوید: همسرم در یک سنگبری کار می‌کرد تا اینکه کار خود را رها کرد و راهی جبهه سردشت شد و به فعالیت خود ادامه داد. رژیم بعث عراق در فجیع‌ترین جنایت جنگی که بمباران شیمیایی این منطقه بود خیلی از مردم را از بین برد که امید را هم از نفس انداخت و به شهادت رساند.
خاطرات شفاهی خانواده‌های معظم شهدا؛

امروز جوانان باید برای آبادانی این مملکت تلاش کنند

همسر شهید «خلیل ملکی» می‌گوید: شهدای و جانبازان زیادی برای برپایی این نظام جان خود را از دست دادند پس جوانان امروزی ما باید برای آبادانی این مملکت تلاش کنند. در ادامه فیلم این مصاحبه منتشر می‌شود.
گفتگوی تصویری با همسر شهید «امامعلی کهراری»

شهادت در پناهگاه

«مرضیه مؤمنه» می گوید: شهید در شهرداری کرمانشاه کار می کرد. روزی که پناهگاه پارک شیرین را بمباران کردند داوطلبانه به کمک مردم شتافت. داخل پناهگاه می شود که دشمن مجددا ساعت 13:30 همانجا را مورد هدف قرار می دهد و همسرم به شهادت می رسد.
خاطره نگاری جانبازان

موج کاتیوشا صورت «حاج حسین» را برد

آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با جانباز 70 درصد سرافراز «حاج حسین خسرو خاور» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند
خاطرات شفاهی پدران شهدا؛

مقدر شده بود او سرباز امام زمان (عج) شود

پدر شهید «غلامحسین وروانی» در خاطراتی از فرزند شهیدش گفت: «قبل از تولد غلامحسین، هر فرزندی که به دنیا می آمد از دنیا می رفت. نذر کرده بودم که اگر خدا به من فرزندی عطا کند او را سرباز امام زمان (عج) تربیت کنم و درس فقه بخواند. مشکلاتی پیش آمد و نشد و خداوند به گونه‌ای دیگر برای او مقدر کرده بود تا سربازی کند.»
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

پسرم عصای دست بابا بود

مادر شهید «علی اصغر غیاث آبادی» در خاطراتی از وضعیتی اقتصادی ضعیف خانواده، کمک علی اصغر در امرار معاش خانواده و کمک پدر بودن شهید برایمان گفت که مخاطبین گرامی را دعوت به دیدن آن میکنیم.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

تاثیر کلام عالم ربانی بر جوانی با ضمیر بیدار

پدر شهید "محمد علی نائینی" در خاطراتی از فرزند شهیدش گفت: «روزی عالمی به روستا آمد و بعد از اینکه محمدعلی به موعظه های او گوش داد به خانه آمد و از من خواست به جبهه برود و من هم مانع رفتنش نشدم.»
خاطرات شفاهی مادران شهدا؛

هنگام شیر دادن محمود وضو می‌گرفتم

مادر شهید "محمود رسولی" در خاطراتی از فرزند شهیدش گفت: «هنگام شیر دادن محمود وضو می‌گرفتم. من خیلی روی تربیت فرزندانم حساس بودم. نذر کرده بودم سرباز امام زمان (عج) شود.»
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

کتاب‌هایش را به دیگران امانت می‌داد

مادر شهیدان محسن و حسین محمدیان در خاطراتی از محسن فرزند شهیدش گفت:«محسن کتابخانه کوچکی در خانه دایر کرده بود و کتاب های مذهبی که داشت را به بچه‌های دیگر امانت می‌داد تا بخوانند. او از بچگی علاقه مند به مجالس امام حسین (ع) بود.»
طراحی و تولید: ایران سامانه