نوید شاهد-«عملیات والفجر8که آغاز شد شهید عبدالرحیم سرکهکی همدوش برادر بزرگترش عبدالرحمن به خط دشمن حمله کرد پس از چند ساعتی عبدالرحمن به شهادت رسید و پیکر پاکش در برابر چشمان عبدالرحیم به خاک افتاد او چهره برادر شهیدش را بوسید و گفت:«برادر شهادتت مبارک برایم دعا کن، منهم به تو بپیوندم»
لحظه ای سستی نکرد و به پیشروی خود ادامه داد نیروهای گردان که او را دیدند گفتند:«عبدالرحیم برگرد و پیکر برادرت را به شهر ببر»
اما او قاطعانه گفت:«امکان ندارد مگر من برای بردن پیکر شهدا آمده ام؟بروم شهر و به مردم بگویم از حمله فرار کرده ام ؟»در ادامه خاطره ای از همرزم شهید عبدالرحيم سركهكي را بخوانید.