نوید شاهد-وقتی از جبهه آمد شروع به کار و تلاش کرد موقع جنگ مجددا به جبهه رهسپار شد برادرش گفت:«چرا مجددا می روید مگر شما یک بار خدمت نکردید»
سید کاظم با لبخندی رو به برادر کرد و با آهی از ته جانش گفت:«آخر هنوز به آرزوی خود نرسیده ام»
برادرش سید ابراهیم از او پرسید:«مگر چه آرزویی دارید؟»
گفت:«در راه دین شهید شوم و آرزو دارم که از ناحیه پیشانی و جایی که مهر نماز را لمس می کنم گلوله اصابت کند و شهید بشوم».آنچه می خوانید بخشی از خاطره مادر شهید "سید کاظم منفرد" است که در ادامه سایت نوید شاهد خوزستان برای علاقه مندان منتشر می کند.