اکبر کاظمی

اکبر کاظمی

روایت معجزه آسایی که « اکبر کاظمی » را پانزده روز و شانزده شب در خاک عراق زنده نگه داشت

جنگ همان قدر که شیرین بود، تلخی هم داشت... تلخی‌هایی که « اکبر کاظمی » شاید یکی از آن آدم‌هایی باشد که مزه‌اش را خوب چشیده است؛ آن هم درست وسط میدان مین وقتی برای شناسایی منطقه عملیاتی والفجر 4 وارد خاک عراق شده اما از بد حادثه پانزده روز و شانزده شب بیخ گوش عراقی‌ها و چندفرسخی‌شان زمین‌گیر می‌شود؛ جوری که نه راه پیش داشته، نه راه پس! او در این معرکه نه تنها پایش روی مین رفته و توان حرکت‌کردن از او گرفته می‌شود، بلکه روز به روز که می‌گذرد از هیکل ورزیده‌ و هفتاد کیلویی‌اش هم، تنها یک اسکلت با پوستی سیاه و بدبو که روی آن کشیده شده به جا می‌ماند.
طراحی و تولید: ایران سامانه