برادر شهیدان مومنی نقل میکند: «علی آقا گفت: خاطرتون جمع باشه. اگر پیمانی بین ما هم نبود باز من همین کار را میکردم. یکی از عللی که جنازه مطهر دو برادرم نُه سال در صحنه باقی ماند، همین عهد برادرانه بود.»
به مناسبت هفته معلم، ویژهنامه معلم شهید «رحیم صباغیان» شامل زندگی، وصیتنامه، خاطرات ، اسناد و دستنوشته، خاطرات شفاهی و مصاحبه با مادر شهید برای علاقهمندان منتشر میشود.
نامادری شهید «مجید آتشفراز» نقل میکند: «پرچم سبزی توی دستم بود. بالای کوه که رسیدم، حرم امام حسین پیدا بود. خودم رو به حرم رسوندم. میله پرچم سبز رو توی حرم در زمین فرو کردم.»
پدر شهید «شاهرخ قندالی» نقل میکند: «گفت: فقط بیست روز مونده که خدمتم تموم بشه. اون وقت میخواین نرم؟ گفتم: خب برو! مرد که گریه نمیکنه. به مادرش گفت: حنا داریم؟ مادرش گفت: آره! و برایش حنا درست کرد و سر و دستش را حنا گذاشت. مرخصیاش تمام شد و رفت. آخرین سفر را با سفر آخرت به پایان برد، آن هم با شهادت.»
بارها و بارها از فرماندهان و مسئولین اردوگاه درخواست قرآن داشتیم و هر بار به یک روشی طفره میرفتند و حتی گاهی میگفتند که شما چه میانهای با قرآن دارید! اما بالاخره این تلاشها بعد از یک سال نتیجه داد و مونس و همدم ما آمد، به هر آسایشگاهی که حدود ۱۲۰ نفر بودیم یک جلد قرآن دادند. ادامه این خاطره آزاده ایلامی محمد سلطانی در ادامه منتشر می شود.
«آخرین روز مدرسه در صف صبحگاهی گفت: انشاءا... به فرمایشات امام راحل لبیک گفتم و به جبهه حق علیه باطل عازم شدم و انشاءا... به امید خداوند متعال و با دعای مستجاب شده شما، راه کربلا آزاد می شود و می آیم تا همه شما را به زیارت حضرت سیدالشهداء(ع) ببرم.» متنی که خواندید خاطره ای از آقای عباس مریخی همکلاسی شهید بود که تقدیم شما مخاطبان عزیز می گردد.
طلبه «محمد سلطانی» از آزادگان سرافراز استان ایلام در بیان خاطرهای از دوران اسارت میگوید: دو سال، چهار سال، ده سال کارهای تکراری و همه چیز تکراری از سختترین چیزهایی بود که اسرای ایرانی با آن دست و پنجه نرم میکردند. البته یکنواختی و همه چیز تکراری بودن برای ما که در اردوگاه مفقودالاثر بودیم. تا اینکه پیشنهاد با تجربهها این بود که حتیالامکان این یکنواختیِ کشنده را بشکنند و در همان محیط بسته و بدون امکانات، مشغولیتهایی را برای بچهها ایجاد کنند که روال ملالآور تکراری روزمره به محیطی شاداب و سرزنده تبدیل شود... این خاطره دوران اسارت را در ادامه بخوانید.
به مناسبت سالگرد شهادت شهید «سید محمود زرگر»، ویژهنامه این شهید گرانقدر شامل زندگی، وصیتنامه، خاطرات ، پوستر، اسناد و دستنوشته برای علاقهمندان منتشر میشود.
حجت الاسلام «محمد سلطانی» از آزادگان سرافراز ایلامی است که در عملیات کربلای ۵ سال ۱۳۶۵ در منطقه مرزی شلمچه به اسارت دشمن درآمد و تا مدتها جز اسرای مفقودالاثر بود وی در بیان خاطرات ی از عید نوروز در اسارت چنین میگوید: هفتسین ما در اولین عید نوروز در اسارت سیمخاردار بود و سنگریزهای جارو شده، سنگدلی بعثها بود و سرزمین نفرین شده تکریت و سردی هوا و سینههای پر از غصه و سرهای پائینِ ما.
کتاب «یازده ستاره»، سرگذشت ۱۱ شهیدی است که در حادثه تروریستی سیام تیر ماه سال ۱۳۹۷ در روستای «دری» شهرستان مریوان به شهادت رسیدند را به تصویر کشیده است.
آنچه به روستای «ابراهیم آباد» جلوه جاودانگی بخشیده است، مزار سیزده شهید دلاور است که در دفاع از انقلاب اسلامی، عاشقانه گام در میدان مبارزه نهادند و در مقابله با عناصر ضد انقلاب و رژیم پلید بعث، جان را برای باروری و پایداری درخت انقلاب اسلامی تقدیم کردند.
شهید «امیدرضا گنجی پور سراجی» يكم اسفند 1346، در شهرستان بندرعباس چشم به جهان گشود. پدرش محمد، كارمند بود و مادرش بلقيس نام داشت. دانشجوي دوره كارشناسي در رشته الكترونيك بود.
مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان هرمزگان در بیان خاطرات خود گفت: در عملیات فتح المبین توانستیم قریب به ۱۷ هزار نفر و در عملیات بیت المقدس موفق شدیم ۱۹ هزار نفر از بعثیها را به اسارت خودمان در بیاوریم.
به مناسبت سالروز شهادت شهید «سید حسین شجاعی» و هفته دانشآموز، ویژهنامه این شهید گرانقدر شامل زندگینامه، وصیتنامه، خاطرات و دستنوشته برای علاقهمندان منتشر میشود.
خواهر شهید «عباسعلی صلواتی» نقل میکند: «گفتم: عباسعلی! خسته نشدی این قدر تسبیح گردوندی؟ آخرین دانه را انداخت و گفت: نذر صلوات کردم که با رفتنم موافقت کنن. حالا دارم نذرم رو ادا میکنم.»
«اشتیاق شهادت ابراهیم را در برگرفته و با فریادهای الله اکبر در هر شلیک تانکی را نابود میکرد. » بخشی از خاطرات شهید «قاسمی» از زبان پدر این شهید بزرگوار است که تقدیم حضورتان میشود.
راستی! چرا ما شهدا را فراموش کرده ایم؟! چرا علاقه چندانی به بسیج نداریم؟! چرا به جای اینکه در مجلس حسین (ع) شرکت کنیم با دوستان ناباب میگردیم؟! چرا ما شهدا را از دست داده ایم؟!