من وقتی اسمم را برای جبهه نوشتم روز 26 شهریور 1360 بود و وقتی که حرکت را به سوی جبهه الله آغاز نموديم پياده از اول بلوار راه رفته و به آخر بلوار در حرکت بوديم مردم از هر طرف خوشحال بودند و هر لحظه عشقی که برای رفتن در سر داشتم زياد و زيادتر می شد که حتی بعضی بچه ها به گريه کردن افتادن و به راستی اين فراموش کردنی نيست بعد با همه مردم خداحافظی کرديم به شيراز اعزام شده و در آنجا مانديم تا دوره ديده و اعزام غرب شويم .
من با اختيار و حرکت خودم به جبهه نور عليه ظلمت می روم و از خدای منان خواستارم که اگر چنان چه شهادت نصيبم شد جوانان و دوستان ديگرم نيز پيرو راه اين جمهوری و امام و پيامبر بزرگ اسلام باشند.