فریده جباری

فریده جباری

سکه طلا

آن شب سرپرستار بخش 6 بيمارستان طالقاني كرمانشاه بودم. شب جمعه بود و ماه رمضان. پيرزني با اصرار وارد بيمارستان شد و مي‌خواست مجروحين را عيادت كند، از ديدنش تعجب كردم. او را نزد دو سه تا از مجروحين كه بيدار بودند برديم. پيرزن دست و پاي آنها را مي‌بوسيد و گريه مي‌كرد.
طراحی و تولید: ایران سامانه