شهید "سیدخدابخش موسوی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «یک مرتبه ديديم يک نفر به طرف ما مي آيد. بعد از چند ايست برادران مرحمتی که تير بار چي بود او را به...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
شهید "سیدخدابخش موسوی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: من آر پی جی داشتم و امرالله هم کمک آر پی جی بود. با هم عهد بستیم که لحظه به لحظه با هم باشيم تا بتوانيم يک ديگر را ياري کنيم و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
شهید "سیدخدابخش موسوی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «دلیل پاسدار شدنم و تاريخ شروع پاسداريم به شرح زير است: بعد از اين که چندين مرتبه به جبهه اعزام شدم تا با دشمنان اسلام اين...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
شهید سید خدابخش موسوی در دفتر خاطرات خود می نویسد: آن چه در اين جا مي خوانيد شناسنامه يک پاسدار است که از جبهه هاي نبرد حق عليه باطل از جنگ تحميلي که آمريکاي خيانتکار به وسيله نوکرش صدام بر ايران تحميل کرده است در سال 1361 ماه آذر روز 21 که قريب دو سال است که از اين جنگ مي گذرد براي شما نقل مي کند...
شهيد سید خدابخش موسوی در وصیت خود می نویسد: «بهترين و نزديک ترين راهی که برای رسيدن به تو وجود دارد پيدا کرده ام و آن جهاد في سبيل الله مي باشد...» متن کامل وصیت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
او بسیار مردم دار و با خدا بود. دوتا از پسرهایم در سپاه کار می کردند. به آنها گفتم: می شود یک زیلو بخرید بیاورید تا در حیاط پهن کنم. دیگر نمی توانم این قالی سنگین را هر روز عصر ببرم بیرون و بیاورم تو. خدابخش گفت:((بله ولی به یک شرط این کار را می کنم اگر این قالی را می دهی ببرم به یک فقیری بدهم برایت زیلو می خرم.
تولد : 1340 / شهادت : در عملیات قادر در منطقه ی غرب ( اشنویه عراق ) به عنوان فرمانده گروهان علی بن ابیطالب (ع) شرکت نموده و در تاریخ نوزده شهریور ماه سال 64 به شهادت رسید.