ایثار و شهاد

ایثار و شهاد
خاطرات شهدا

برگی از خاطرات شهید عیسی مهاجر میقانی

پدرم قبل از اینکه برای آخرین بار به جبهه برود، نوه دایی اش «رضا قلی مقصودلو» شهید شده بود. و یک فرزند دو ماهه داشت. پدرم از این موضوع خیلی ناراحت بود و می گفت: من دیگر نمی توانم در خانه بمانم.
به مناسبت واقعه ی پنجم آذر

شهید ابوالحسن هادی به روایت مادر شهید/ پسرم آروزی دیدار امام را داشت

هر سال روز مادر برای خوشحال کردن من هدیه ای می گرفت. سال آخر به من گفت: مادر دوست داری برای شما چه هدیه ای بگیرم؟ در جواب گفتم: سلامتی ات را می خواهم رفت و یک شال و یک روسری برای من خریدو بعد از شهادتش من آن شال و روسری را به دو تا از نوه هایم دادم.
وصیت نامه شهید سید علی موسوی/

دشمن ظالمِ ستمگر و مددکار و یارِ مظلوم

آن گاه هرچه دعا کنید مستجاب نمی شود. و هر چه نفرین کنید اثر نخواهد کرد. ای برادران و خواهران عزیز بر شما باد صله رحم و بخشش به یکدیگر.
نیم ساعت ‏تا شهادت

خاطرات جانباز دفاع مقدس حاج علی جعفری نصرآبادی/ به کوشش احمد خواجه نژاد

حاج علی و چه بسیار حاج علی‏ های دیگر با صداقت و صلابت خود، صفحه‏ای از کتاب تاریخ این دیار را نوشتند که هیچ انسان منصفی نمی‏تواند غلطی بر آن بگیرد. صرف نظر از حواشی و تحلیل‏هایی که مطرح شده و می‏شود، اهداف مقدس و الهی امثال حاج علی برای ایثار هستی خویش حسابش جداست و برای همیشه مقدس خواهد ماند.
طراحی و تولید: ایران سامانه