شهید حمزه موسوی

شهید حمزه موسوی

چشم انتظار! روایتی خواندنی از پدر و مادر شهیدی که چشم به راه فرزندشان هستند

مادر شهید موسوی کمی دورتر نشسته و از پشت چهره پنهان شده در زیر چادر، خاطرات پسر را مرور می کند. از او می خواهیم نزدیک تر و در جمع ما بنشیند تا از زبان او هم خاطراتی را که روزانه در ذهن مرور می کند، بشنویم. مادر شهید می پذیرد و می گوید:«خیلی مهربان و با انصاف بود. به بچه های کوچکتر از خودش مثل آدم بزرگ ها درس می داد. دفترچه ای داشت که همه نمازهای قضا را داخل آن می نوشت تا هیچ گاه فراموششان نکند و آنها را بجا بیاورد.»
تعبیر زیبایی از شهید «حمزه موسوی»

جبهه کجاست؟

اگر روزی من به جبهه رفتم حالا جبهه چه بخواهد بین ایران و عراق باشد و چه در جاهای دیگر مثل فلسطین و اسرائیل یا دولتهای مرتجع منطقه خلیج فارس که خون مسلمین را می مکند و به حلقوم آمریکای جهان خوار می ریزند پس منظور من از جبهه در کشور خودمان ایران نیست بلکه هر جا که مسلمین تجاوز و ستم شده باشد همانجا کربلاست و ما آنجا باید عاشورا را پا کنیم.
طراحی و تولید: ایران سامانه