شهید عوضعلی بهرامی

شهید عوضعلی بهرامی

رویای صادقانه یک شهید / خاطره خودنوشت شهيد عوضعلي بهرامي (2)

شهید عوضعلی بهرامی در آخرین روزهای حیاطش در خاطرات خود می نویسد: دوباره شب بعد صداي انواع گلوله ها گوش ما را کر کرده بود. در دور تا دور سنگر ما به زمين مي خورد و به برادران گفتم خدا با ماست شما چند آيه امن يجيب مضطر اذا دعا و يکشف سوء را بخوانيد ساعت 1 بعد از نيمه شب چشمان ما خواب گرفته بود .من خودم ديدم حضرت علي (ع) با ذوالفقار دور سنگر مي چرخيد .
شهادت 27 آذر؛

تاملی در وصیت نامه شهيد عوضعلي بهرامي

قبل از هر چيز از شما تقاضا مي کنم که در صورت شهادت من ابدا گريه نکرده و لباس مشکي بر تن نکنيد و اگر مي خواهيد خون شهداء را گرامي داشته باشيد از پيروي از خط امام که همانا راه امام زمان (عج) مي باشد دست بر نداريد .
شهادت 27 آذر؛

خاطره خودنوشت شهيد عوضعلي بهرامي (1)

به تپه هاي الله اکبر بستان که رسيديم پياده شده و با وسايل خود به سنگري که فرمانده ما را راهنمايي کرد رفتيم و گروه به يک سنگر رفتند در سنگر که قرار گرفتيم خمپاره و توپ و کاليبر 5 و کاليبر 75 و گلوله آرپي جي 7 بر سر ما ريخته مي شد و ما برادران را دلداري داديم و گفتيم برادران اينها چيزي نيست اينها مثل آجيل براي ماست...
طراحی و تولید: ایران سامانه