زندگی نامه شهید «کریم قلعه جوقی» منتشر شد؛
عکاس او را به تاریکی اتاق سپرد و بیرون رفت. کریم اما خیلی زود حاضر شد و بر روی صندلی به انتظار نشست. دستهایش را در هم حلقه کرده بود. دلش می خواست عکسی داشته باشد که هم صورت و هم دستهایش در آن پیدا باشد. در تاریکی اتاق، نگاهش به دستانش افتاد؛ دستانی که در کودکی و نوجوانی در بیست و چهارم کیلومتری جاده خاوران، آنها را به خاکش بخشیده بود.