در آذر 62 ، کمین خوردم و به دست نیروهای ضد انقلاب افتادم. لحظه های سخت و پرمخاطرۀ آ نروزها را فراموش نمی کنم.
کد خبر: ۴۰۶۱۴۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۲۵
خاطرات شهید
روزهای آخر زندگی موقعی که می خواست به جبهه برود مثل این که می دانست دیگر به خانه بر نمی گردد
کد خبر: ۴۰۶۰۸۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۲۶
در دست بچه هاي کوچک شاخه هاي گل ديده مي شد که با شادي ، مرتب آنرا تکان مي دادند پدران و مادراني بودند که سبدهاي ميوه به همراه داشتند کم کم لحظه هاي حرکت کاروان عشق به سوي قربانگاه نزديک مي شد در جمع گروه اعزامي اسماعيل هاي زيادي ديده مي شد که عاشقانه به سوي وعده گاه حق و حقيقت به شتاب مي رفتند و مادراني بودند که همچون هاجر فرزندان خويش را بدرقه مي کردند.
کد خبر: ۴۰۶۰۶۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۲۴
بعد از آزادسازی خرمشهر فشار نظامی بر عراق شدت گرفته بود. این کشور نیروها و ادوات جنگی خود را در منطقه مرزی مستقر کرده بود و برای جبران این شکست در صدد حمله ای گسترده بود.
کد خبر: ۴۰۵۹۴۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۲۱
بزرگترین و پر افتخارترین پیروزی شهید و همرزمانش تسخیر پل ارتباطی جزیره بوارین بود
کد خبر: ۴۰۵۹۳۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۲۱
سال 1357 خفقان در شهر «نوشهر» موج می زد. مامورهای شاه جلوی هر فعالیت ضد رژیم را می گرفتند. هر چیز مشکوکی که می دیدد، سریع می آمدند ببینند قضیه از چه قرار است.
کد خبر: ۴۰۵۹۳۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۲۲
شهید عباس بابایی می گوید: این آیه را برایشان بخوان و معنی کن تا آن را بفهمند و وقتی از اینجا خارج می شوند چیزی از قرآن یاد گرفته باشند و اینگونه با حرف زدنهای بیخود وقت خود را بیهوده تلف نکرده باشند.
کد خبر: ۴۰۵۸۹۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۲۰
خاطراتی از زندگی شهید سیدمجتبی هاشمی
از کل آن نود نفر، فقط تعداد اندکی آشنا به فنون نظامی بودند، اکثرا برای اولین بار سلاح به دست می گرفتند. اگر چه روحیه شان آن قدر بالا بود که چوب هم به دستشان می دادی، دخل دشمن را می آورند. کلیه ی آموزش های نظامی را در همان میدان جنگ آموختند.
کد خبر: ۴۰۵۸۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۲۱
نگاهی به زندگی شهیدسرلشکر خلبان مصطفی اردستانی
برادرم، حاج مصطفی چندین ویژگی خاص داشت که از کودکی تا شهادت آنها را در وجود خود حفظ کرد. در مقابل اعمال ناشایست دیگران هیچ گاه ساکت نمی شست. کاری را که تشخیص می داد درست است و باید انجام بشود، در نهایت دقت انجام می داد، حتی اگر به ضررش تمام می شد.
کد خبر: ۴۰۵۸۲۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۹
اکنون در سنگري نشسته ام به درازاي 3×4 که سرپوشيده مي باشد خمپاره هاي زيادي در اطراف ما مي خورد و منفجر مي گردد . صدا براي کسي چون من که به آن آشنايي ندارم خيلي دردناک مي باشد. هر آن احتمال دارد يک خمپاره به سنگر بخورد و ما را به ديار دیگر ببرد .
کد خبر: ۴۰۵۸۱۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۹
کلاغ ها آسمان را به قار قار گرفته بودند. من در وجودم احساس مرگ مي کردم .پيش خودم مي گفتم الان گرگ ها مرا خواهند خورند. جانوران کوهي که از گرسنگي حال راه رفتن را نداشتند در گوشه و کنار ديده مي شدند...
کد خبر: ۴۰۵۷۳۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۸
آن وقت ها تو جبهه ی «چنگوله»، نیروی کمی بود. بچه ها مجبور بودند برای جبران کمبود نیرو، شب ها چند ساعت بیشتر نگهبانی بدهند. آن شب نوبت من بود. فکر این که آن همه ساعت را باید از خواب شیرین بزنم و نگهبانی کنم، کلافه ام کرد.
کد خبر: ۴۰۵۶۹۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۹
برگی از خاطرات شهید سیدمجتبی هاشمی
گروه فدائیان اسلام، فقط در خرمشهر نمی جنگیدند، بلکه با تدبیری که سیدمجتبی به کار برده بود، هر کس بنا به تخصص و تجربه ای که داشت، به کار گرفته شد.
کد خبر: ۴۰۵۶۴۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۷
خاطرات
او در دعاهایش حتی نام کسانی که همیشه او را آزار می دادند را بر زبان می آورد و برایشان سلامتی آرزو میکرد.
کد خبر: ۴۰۵۶۱۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۷
هر چند وقت، واحد فرهنگی لشکر 25 کربلا، بزرگان کشور را دعوت می کرد تا در پایگاه شهید بهشتی اهواز برای بچه ها سخنرانی کنند. این کار فرهنگی، تنوع خوبی را برای بچه ها به وجود می آورد.
کد خبر: ۴۰۵۴۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۳
او در گردش مسير زندگي راهي را برگزيد که از گرداب مشقت بار نابسامانيها به سوي اقيانوس بيکران هميشه پاک عطوفت شکوهمند خدا مي رفت .
کد خبر: ۴۰۵۳۵۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۱
یادنامه شهید عباس بابایی
چند روزی بود که به همراه عباس از پایگاه «لک لند» واقع در شهر «سن آنتونیو تکزاس» فارغ التحصیل شده و برای پرواز با هواپیمای اموزشی T-41 به پایگاه «ریس» در شمال تکزاس آمده بودیم.
کد خبر: ۴۰۵۳۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۱
در پایگاه چابهار بودیم، پدرم فرمانده این پایگاه بود و برای انجام کاری به ماموریت رفته بود. از طرف مدرسه، مسابقه کتابخوانی برگزار شد. من و چند تن از دوستانم قرار بود در مسابقه شرکت کنیم.
کد خبر: ۴۰۵۲۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۱
ماه ها از عملیات «والفجر8» گذشته بود. زمزمه ی عملیات دیگری توی لشکر پیچید. کجا و کی را نمی دانستیم، فقط فرماندهان می دانستند؛ آن هم بعضی هاشان. البته می شد از نوع آموزش ها حدس هایی زد؛ مثلا موقعیت جغرافیایی منطقه ی عملیاتی و ...
کد خبر: ۴۰۵۲۵۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۰
توی سپاه گلوگاه مستقر بودیم. با خودم گفتم یک کم سر به سر بچه ها بگذارم تا خستگی شان در برود. وارد آسایشگاه شدم و خیلی جدی گفتم:
- بچه ها! بین شما کسی هست گواهینامه رانندگی داشته باشد؟
کد خبر: ۴۰۵۱۰۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۰۴