زندگینامه شهید

حسرتی که بر دل نماند | زندگینامه جانباز شهید «محمدحسن عاشورخانی»

نوید شاهد استان مرکزی به مناسبت سالگرد شهادت شهید "محمد حسن عاشورخانی" ، زندگینامه این شهید والامقام را منتشر نمود. این شهید والامقام همیشه حسرت می خورد که چرا به خیل شهیدان نمی پیوندد.

سهم من شهادت و نقل و نبات سهم همرزمم

مادر شهید "سید رضا سعیدی" در خاطره ای از فرزند شهیدش می گوید: «خوراکی در ساک سید رضا گذاشتم و به او گفتم: این خوراکی‌ها را با همسنگری‌هایت بخور» و شهید در جوابم گفت: «مادرم اینها قسمت همرزمانم خواهد شد و قسمت من نخواهد شد.» چند روز پس از اعزام به منطقه جنگی فکه (شرهانی) چنان که خود پیش بینی کرده بود، به درجه رفیع شهادت نایل آمد.

همیشه قسمتی از حقوقش را به ضعفا کمک می‌کرد

شهید «جهانگیر سالاری» به گفته همسرش، بعضی موقع‌ها کارهایی انجام می‌داد و دوست نداشت کسی از آن مطلع گردد، مثلا همیشه قسمتی از حقوق هر برج خود را به ضعفا کمک می کرد و دوست نداشت که کسی این موضوع را بفهمد.

کاش من هم با شهادت از دنیا بروم

فرزند شهید «روحانی قاسمی» در خاطره‌ای از پدر شهیدش گفت: در سالهای پس از جنگ که پیکرهای مقدس شهدا، رنگ و بوی شهادت را به شهر تزریق می‌کرد شهید غالباً در مراسم تشییع حضور پیدا می کرد و می دیدم که پدرم چگونه با حسرت به قافله شهدا نگاه می کرد و همیشه می گفت: «کاش من هم با شهادت از دنیا بروم.»

ثمره تربیت اسلامی شهید حیدرپور، بصیرت در شناخت رهبری بود

نوید شاهد استان مرکزی به مناسبت سالگرد شهادت شهید "احمدعلی حیدرپور" زندگینامه این شهید والامقام را منتشر نمود.

برگی از زندگی شهید مهناوی دوم «غلامرضا نقاش»

خرمشهر زیر چکمه‌های دشمن بعثی در عذاب بود و ایرانیان از جای جای ایران یکپارچه برای آزادی آن و راندن دشمن از خاک کشور می‌کوشیدند که یکی از میلیون‌ها غیورمرد این سرزمین، شهید مهناوی دوم "غلامرضا نقاش" بود که در پایگاه دریایی خرمشهر خدمت می‌کرد و در پنجم آذرماه سال 1360 در بندر ماهشهر بر اثر اصابت ترکش به سرش به قافله شهدای کربلا پیوست.

من هرچه در راه خدا داده‌ام، پس نمی‌گیرم

شهید "حسن قاسمی" برای مادر نوشته بود: «مادرم برای من گریه نکنید و جنازه مرا تحویل نگیرید، هم چنان که مادر شهید (وهب) وقتی سر فرزندش را برای او آوردند، سر را به سمت دشمن پرتاب کرد و گفت: من هر چه که در راه خدا داده‌ام، پس نمی‌گیرم.»

زندگی بسیجی شهیدِ عملیات کربلای 4

شهید "مهدی مینویی" بسیجی گردان علی بن ابی‌طالب(ع) شد و در عملیات والفجر 4 در منطقه پنجوین عراق در اولین روز از آذرماه سال 1362، شهد شیرین شهادت را نوشید.

مروری بر زندگی نامه شهید «فرخ همتی»؛

در منطقه آوه زین، رشادت‌ها آفرید

شهید «فرخ همتی» سوم اسفند 1330 در روستای حسن آباد از توابع شهرستان اسلام آباد غرب دیده به جهان گشود در مصاف با دشمن متجاوز در جبهه های غرب کشور منطقه آوه‌زین رشادت ها آفرید و سرانجام 23 خرداد 1361 توسط گلوله بعثیون از خدا بی‌خبر به مقام رفیع والای شهادت نائل آمد.

«مجید» در سجده نماز، سر بر آستان معبود نهاد

شهید «مجید افشارنیا» از شهدای دفاع مقدس است که آبان ماه ۱۳۶۴ در پادگان شهید منتظری کرمانشاه حین به جای آوردن سجده نماز سر بر آستان معبود خویش نهاد. نوید شاهد ایلام در ادامه به معرفی این شهید والامقام می‌پردازد.

«علی» از گيلانغرب عازم کوی دوست شد

شهید «علی حسنی» از جمله شهدای بسیجی دفاع مقدس است که در سن 19 سالگی در آبان ماه 1364 در جبهه گیلانغرب عاشقانه سر بر آستان کوی معبود خویش نهاد.

مروری بر زندگی و خاطرات شهید «بایز کارگر»

شهید بایز کارگر از شهدای استان کردستان است که در سال ۱۳۴۴ به دنیا آمد و پس از سال‌ها مجاهدت، حین درگیری با گروهک ضد انقلاب به شهادت رسید.

فتوکلیپ | شهید «حسن اخلاقی»

فتوکلیپ شهید «حسن اخلاقی» شامل زندگینامه و وصیت نامه به همت صدا و سیمای استان آذربایجان شرقی(شبکه سهند) تهیه و برای مخاطبان نوید شاهد به نمایش گذاشته می‌شود.

قصه گم شدن مداد تراش |خاطره برادر شهید

برادر شهید «حسین محمدی» قصه گم شدن مداد تراشش و اندوه بزرگش برای آن و هدیه‌ای که برادرش به او می‌دهد را برایمان روایت می‌کند، روایتی از سال‌های کودکی او و تاثیری که برادر شهیدش بر او داشته است.

برگی از زندگی شهید «شکرالله نصیری»

به مناسبت سالگرد شهادت شهید "شکرالله نصیری" زندگی نامه این شهید والامقام منتشر شد.

ای تیرها بر من ببارید تا خفتگان از خواب غفلت بیدار شوند

شهید «مصطفی ایلخانی» در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: «اگر اسلام با خون من زنده می‌ماند، پس‌ ای تیرها بر من ببارید،‌ ای نیزه‌ها، بر بدنم فرو روید و ‌ای شمشیرها، مرا قطعه‌قطعه كنید تا شاید با ریختن خون من و امثال من، دین جاودانه اسلام قوت گرفته و قدرت‌های پوشالی غرب و شرق را در هم بریزد و خفتگان، از خواب غفلت بیدار شوند.»

وقتی که خبر خواستگاری را شنیدم

از وقتی که خبر خواستگاری را شنیدم دلم بی قرار بود. شکرالله پاسدار بود. از همان هایی که در انقلاب و بعد از انقلاب و در جنگ حسابی گرد و خاک کرده بودند و مردم روی سر پاکی‎شان قسم می‏خوردند. و چه بهتر از این که مرد زندگی‎ات از پاک‎ترین افراد باشد. زندگینامه شهید شکراله صوفی از زبان همسر ایشان منتشر می‌شود.

زندگینامه شهید - صفحه 49