نادرجباری

نادرجباری
شهدای امروز بیست وهشتم آذرماه

خاطره ای خواندنی از شهیدوالامقام نادرجباری از زبان برادر شهید

خوب نیست ولی نادر در حالی که اشک در چشمهایش حلقه زده بود روبه من کرد و گفت داداش جان تو دیگر بچه­ ها را در کوچه نمی­بینی، نمی­بینی که آنها لباس و کفش نو ندارند، تو چطور راضی می­شوی با لباس نو و کفش نو به پیش آنها بروی نمی­دانی آنها اگر ما را با این لباس و کفش نو ببینند ناراحت می­شوند من به همین خاطر کفش خودم را گلی می­کنم تا نو دیده نشوند
طراحی و تولید: ایران سامانه