نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - روایتی دیگر
غلامرضا خارکوهی نگارنده کتاب انقلاب اسلامی به روایتی دیگر ، طی گفتارهایی به بررسی مستند بخش‌هایی از تاریخ انقلاب اسلامی ایران پرداخته است.
کد خبر: ۴۸۰۵۴۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۰

نوید شاهد - ما زنده‌ایم عنوان کتابی درباره شهیدان والامقام ایران اسلامی است که در تفسیر سه کلمه از قرآن «عندَ ربِهم یُرزقون» به رشته تحریر در آمده است. جزئیات این کتاب ارزشمند را در نوید شاهد اصفهان بخوانید.
کد خبر: ۴۷۴۹۷۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۶

آنچه می خوانید روایتی است از شهیدی که از طریق بسیج عازم جبهه های حق علیه باطل شد ، شهیدی که آرزوی دیدن کربلا را داشت و دلاوریهای رزمندگان لالایی بچه هایش بود . در ادامه متن کامل این روایت را می خوانید.
کد خبر: ۴۷۲۴۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۵

کتاب اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی بر اساس گزیده‌ای از خاطرات اسرای عراقی نوشته مرتضی سرهنگی نویسنده دفاع مقدس می باشد.
کد خبر: ۴۶۶۵۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۳۰

گفت و گو با مادر سه شهید «علی اصغر»، «محمود» و «عباس» اکبری؛
من جنازه دو پسرم حاج علی اصغر و عباس اکبری را که به دست حزب کومله شکنجه شده و به شهادت رسیده بودند، خود غسل دادم و کفن کردم و جنازه پسر دیگرم محمود اکبری را که منافقین در عملیات مرصاد سوزانده بودند را خودم شناسایی کردم.
کد خبر: ۴۵۸۵۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۹

کد خبر: ۴۵۷۹۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۳

نوشته لیلا جلینی؛
کتاب «صفر مرزی» داستان دختری است که در چنگال عراقی‌ها اسیر شده بود و در نهایت توسط پیرزنی به نام صفیّه، به زادگاهش ایران بازمی‌گردد. این کتاب به تازگی به چاپ دوم رسیده است.
کد خبر: ۴۵۶۷۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۱۹

روایتی خواندنی از شهید «مجید همتی» منتشر شد؛
در آخرین روز که قرار بود حمله صورت پذیرد در گروهان سه که مجید در آن بود جلوتر بودم و برای چند لحظه ای که برای آمادگی توقف کردند در حالی که به جلو می رفتیم، مرا صدا کرد وقتی پیش رفتم مرا در آغوش گرفت و حلالیت طلبید و خداحافظی کرد انگار می دانست این آخرین دیدار است و به سوی معشوق شتافت.
کد خبر: ۴۵۵۷۱۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۰۴

روایتی خواندنی از مادر گرامی شهید «محمدرضا کثیری» منتشر شد؛
می خواستیم برایش همسری را انتخاب کنیم ولی هر بار که حرفش پیش می آمد حرف را عوض می کرد، در چهره اش عشق به جبهه موج می زد. در جبهه هم شبها به تدریس قرآن می پرداخت.
کد خبر: ۴۵۵۴۹۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۳۱

دست به دعا شدیم که خدایا به عظمت خون شهداء بچه ها را کمک کن. وقتی که لباسهای غواصیمان را پوشیدیم هوا در حال تغییر کردن بود تا تاریکی هوا نم نم باران هم شروع شد. هیچوقت یادم نمیرود صفای نمازی که آنشب در سنگر خواندیم امام جماعت شهید(توکلی) بود.
کد خبر: ۴۵۴۹۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۲۳

به روایت «منوچهر فتوحی» یک هم محله ای از شهید «محمود مهاجر» منتشر شد؛
او از روزی می گوید که همدوش یکدیگر پا به مسجدالرضا(ع) گذاشتند؛ همان روزی که محمود، نماز خواندن را به او آموخت. بعد، ادامه می دهد: «بچه شاد و سالمی بود. وقتی که می خواست به جبهه برود زیاد از این کارش تعجب نکردیم، چرا که با روحیاتش آشنا بودیم. می دانستیم که دین اسلام برایش مهم تر از جانش است.»
کد خبر: ۴۵۴۶۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۲۱

روایتی خواندنی از پدر شهید «محمود مهاجر»؛
محمود گفت؛ «آیا می خواهید مدرسه ما را هم بمباران کنند. اگر ما نرویم و قدمی بر نداریم، برای ما ننگ است.»پدر شهید می گوید؛ «ما سکوت کردیم و ایشان در بسیج محلّه فعّال بودند.
کد خبر: ۴۵۴۶۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۲۱

معرفی کتاب؛
کتاب «اشک و لبخند» مضمون آن مجموعه داستانهای کوتاه مدافعان حرم به روایت همسران آنها پرداخته است. نویسنده این کتاب «منیره میرزایی» که انتشارات «موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت» آن را به چاپ رسانده است.
کد خبر: ۴۵۳۸۸۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۰

روایتی خواندنی از شهید «رضا استاد فیضی» منتشر شد؛
او بارها با ما به کمیته می آمد و علاقه داشت درب کمیته نگهبانی بدهد و گاهی دو ساعت با من و یا دیگر دوستانم نگهبانی میداد و مقداری از آن وقت را اسلحه به دوش می گرفت و قدم می زد. بطوری که هر وقت خبر شهادتش را به هر کدام از دوستانم و همکارانم می دادم ، همان کودکی را بیاد می آوردند که ساعتها اسلحه به دوش می انداخت و جلوی درب کمیته نگهبانی می داد. و از خبر شهادتش بسیار متأثر می شدند.
کد خبر: ۴۵۲۰۸۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۱۳

او کم سن ترین نیروی گردان سیدالشهدا(ع) جهاد تهران بود آن روز هنگامی ای بود بولدوزرهای ما جلوی تانک‌های عراقی ایستاده بودند. انگار هفتاد و دو تن اصحاب عشق بود که در برابر سی هزار شیطان قد علم کرده بود
کد خبر: ۴۵۱۹۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۰۹

روایتی خواندنی از شهید «احمد ابراهیمی فرد» را در سالروز ولادتش می خوانید؛
درست در نیمه های اردیبهشت ۶۱ ، احمد هجده ساله در کسوت لباس مقدس پاسداری، به عشق آزادی خرمشهر عزیز، پا به منطقه گذاشت دلش از ایمان و امید به آزادی خرمشهر سرشار بود عملیات بیت المقدس آغاز شده بود و احمد با شور و علاقه پا به میدان گذاشت
کد خبر: ۴۵۱۷۳۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۰۳

روایتی خواندنی از خوشقدم یوسفی مادر گرامی شهید «محمود قشقایی» منتشر شد؛
اوایل جنگ بود خوب یادم می آید که برادر بزرگش در جبهه بود و به خاطر همین به محمود اجازه رفتن را نمی دادند ولی همینکه برادرش برای مرخصی می آمد، سریع پوتین ها و لباسهایش را می پوشید و می گفت: مامان ببین چقدر من در این زیبا شدم...
کد خبر: ۴۵۱۲۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۲۴

معرفی کتاب
مردم مسلمان و شجاع استان گلستان همپای سایر مناطق کشور، با درک ضرورت دفاع از انقلاب و میهن اسلامی، از نخستین روزهای آغاز تجاوز دشمن، وارد عرصه کارزار شدند
کد خبر: ۴۵۰۸۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۱۹

روایتی برادرانه از شهید «ابوذر منصورنژاد» منتشر شد؛
من واقعا از گفته های او درس می گرفتم و با اينکه حدود هفت سال از من کوچکتر بود او را در تمام مسائل علمی و سياسی معلم و راهنمای خود می دانستم. در هنگام دعا از پيش من رفت در جای ديگری نشست تا راحتر بتواند با خدای خود نجوا کند.
کد خبر: ۴۵۰۵۴۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۱۵

شهید دهقان دهنوی یه روایت برادرش
شهید محمود دهقان­ دهنوي پانزدهم اسفند 1345، در شهرستان مهريز چشم به جهان گشود. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. يازدهم اسفند 1362، تك‌تيرانداز در جفير بر اثر اصابت تركش به گردن، شهيد شد.
کد خبر: ۴۵۰۲۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۱۱