خاطرات چند سطری شهدا
خاطرات شهدای لرستان
لب تشنه
نوید شاهد لرستان:بعدازاصابت آرپی جی به داوود بلافاصله افتاد وقتی بالای سر او رسیدیم فقط یا مهدی و یا حسین میگفت.متوجه اصابت چند ترکش به اطراف قلب و سینه او شدم ناامید خواستم آب به او بدهم قبول نمیکرد،می گفت:می خواهم با لب تشنه بمیرم.
طلبه شهیدداوود صارمی
روای:دایی و همرزم شهید-بروجرد
مال حلال
به حسین گفتم:برو به صحرا و مقداری علف برای گوسفندان بیار گفت:بابا شما می خواهید من که درس طلبگی می خوانم بروم و علف زمین مردم را بچینم و بیاورم؟شاید راضی نباشد.من این کار را هرگز انجام نمی دهم...
طلبه شهید سید حسن موسویان
روای:پدرشهید-الیگودرز
پیام شهید
سید حسین مقداری سلاح جنگی غنیمت گرفته بود.به همرزمانش می گفت:این اسلحه ها را بگیرید به دست برادران بدهید.اگر من شهید شدم به آنها بگویید:اسلحه برایتان فرستاده ام بعد از من این اسلحه ها را بر زمین نگذارید....
طلبه شهید سید حسن موسویان
روای:خانواده ی شهید-الیگودرز
منبع:سیستم اطلاعاتی معاونت فرهنگی بنیاد شهید لرستان و کتاب خاطرات چند سطری شهدا حجت الاسلام تیموری