خاطرات چند سطری شهدا
خاطرات شهدای لرستان
اجتناب از غیبت
نوید شاهد لرستان:زمانی که برادرم عبدالرحمان مفقودالاثر شده بودند و اقوام به منزل جهت تسلی می آمدند ما داخل اتاق پیش زنان نشسته بودیم.بحثی پیش آمد من دیدم عبدالوهاب مرا صدا زد از اتاق بیرون رفتم جریان را که جویا شدم گفت:خواهر نجاتت دادم تو داشتی در گناه غرق می شدی.
طلبه شهید عبدالوهاب فتح الهی
راوی:خواهر شهید
کمک به اطرافیان
در حال احداث ساختمان بودم واز نظر مالی مقداری در مضیقه،این عبدالرحمان و عبدالوهاب موتوری داشتند یک روز به بازار رفتند دیدم مقداری گوشت و میوه و لوازم ضروری برای خانه ی ما آورده اند.وقتی از آن ها سوال کردم چرا چنین می کنید؟!جواب دادند:علاقه داشتیم و دوست داشتیم خدمتی بکنیم.
طلبه شهید عبدالوهاب فتح الهی
راوی:بستگان شهید-الشتر
منطق شهید
از مسعود خواستم فعلا درس بخواند بعدا به جبهه برودگفت:پدر جان!مگرتو مقلد امام نیستی؟وقتی که مرجع تقلید فرمودند :جبهه را گرم نگه دارید،لازم است از اسلام دفاع کنیم و در برابر دشمن مقاومت کنیم.دیگر در برابر منطق او حرفی برای گفتن نداریم.
طلبه شهید مسعود امیدیان
راوی:پدر شهید
منبع:سیستم اطلاعاتی معاونت فرهنگی بنیاد شهید لرستان و کتاب خاطرات چند سطری شهدا حجت الاسلام تیموری