خاطرات ۳ آزاده از روزهای «ماه رمضان» در اسارت
به گزارش نوید شاهد لرستان، اسارت رزمندههای ایرانی در بند رژیم بعث عراق در ماه رمضان ویژهتر میشد، در کنار سختیها و مشکلاتی که سربازان عراقی برای اسرا به وجود میآوردند همدلی و ارتباط آنها با معبود بیشتر میشد و این حال و هوا در ماه مهمانی خدا رنگ و بوی دیگری را به روزهای اسارت میداد.
در ادامه سه خاطره از سه آزاده دوران دفاع مقدس از ماه رمضان در اردوگاههای عراق را میخوانید:
استهلال ماه رمضان از روزنامههای عراقی
حمیدرضا قنبری: ماه مبارک رمضان و روزه داری در «اردوگاه قاطع ۲» حال و هوای خودش را داشت، مبنای استهلال ما، روزنامههای عراقی بود. چاره دیگری هم نداشتیم، در اردوگاه الانبار غذای ۲ وعده افطار و سحر را بعدازظهر یک ساعت قبل افطار میدادند. تا غذاها را مسوولین غذای آن روز میآوردند، همه را برای افطار پتوپیچ میکردیم و ابتدا، نماز مغرب و عشا را میخواندیم و سپس افطار میکردیم. بعد از خوردن سحری نیز به جهت محدودیت آب و نبود آن در آسایشگاه نمیتوانستیم مسواک بزنیم. مسواک را به ساعت بیرون باش صبح، موکول میکردیم.
روزهای ماه مبارک رمضان از همه ی اجزاء این ماه شریف در آنجا دیدنی تر و احساسی تر بود. همه قرآن تلاوت می کردند، قرآن در ماه مبارک رمضان اردوگاه قاطع ۲ شمع محفلها بود. از حداقل یک ختم ماهیانه تا ۳۰ ختم در یک ماه در برنامه ی بچهها قرار داشت، بچههایی که حافظ کل قرآن شده بودند در ماه رمضان ۳۰ ختم قرآن میکردند، یعنی روزی یک ختم. همه آسایشگاه ها از صدای زمزمه تلاوت قرآن پر میشد، قرارهای ۲ نفره در ماه رمضان برای تلاوت یک جزء در روز بسیار رایج بود، برای نمونه اگر فردی تصمیم داشت پنج ختم در ماه رمضان داشته باشد، پنج قرار ۲ نفره برای خودش تنظیم میکرد و در هر قرار خود یک جزء قرآن را با دوست خودش تلاوت میکرد.
دلرحمی سرباز عراقی در ماه رمضان
رحمان سلطانی: یک سال بچهها ماه رمضان نسبتا آرامی را پشت سر گذاشتند. دل بعثیها لک زده بود برای یک تنبیه دستهجمعی و برگرداندن اوضاع به قبل از رمضان. اینقدر برای اینکار عجله داشتند که حتی صبر نکردند که روز عید فطر سپری شود و همان اول صبح بدون هیچ دلیل مشخص و یا حتی بهانه گیری آسایشگاه به آسایشگاه میگشتند و اذیت میکردند. از بخت خوب ما یک گروهبان دوم بنام «عوض» که دانشجو بود و معمولا همیشه یک کتاب دستش بود و کسی را نمیزد به ما برخورد. عوض سنی و آدمی مذهبی بود و خودش روزه میگرفت. با یک کابل وارد شده و همه داخل آسایشگاه هفت به خط شدیم و دستور بشین برپا داد و با کابل به در و دیوارها میزد و داد و بیداد میکرد و مرتب میگفت ادامه بدید. ظاهرا دستور تنبیه عمومی از طرف فرمانده اردوگاه صادر شده بود و حتما باید این کار انجام میشد. آنقدر بشین برپا رفتیم که تمام عضلات پاهایمان گرفت و «عوض» مدام میخندید، ولی حتی یک کابل به کسی نزد. این هم عیدی بعثیها در روز عید فطر به ما بود، اما مصیبتها دوباره بعد از عید شروع شد.
اولین ماه رمضان اسارت
صادق مهماندوست: در اولین ماه رمضان اسارت افسر عراقی به مسوولین آسایشگاهها خبر داد که به دلیل مسلمان بودن رژیم بعث عراق اسرا اجازه دارند روزه بگیرند و سربازان نیز به همین مناسبت در نیمه شب درب آسایشگاهها را باز میکنند تا اینکه نمایندگان اسرا که مسوول گرفتن غذا هستند بیرون آمده و غذای سحری بچهها را بگیرند (البته پس از کم کردن یک وعده غذایی) و این خبر باعث خوشحالی بچهها شد چون امکان انجام این فریضه در اسارت به وجود آمده بود.
انتهای پیام/