خاطرات شهيد «تيمور بارانی بيرانوند» به نقل از مادر شهيد؛
شنبه, ۰۸ دی ۱۴۰۳ ساعت ۱۲:۳۱
مادر شهید «تیمور بارانی بیرانوند» درخصوص خاطرات فرزند شهیدش می‌گوید: من مخالف رفتن او به جبهه بودم ولی او با اصرار توانست به جبهه برود.

به گزارش نوید شاهد لرستان، شهید «تیمور بارانی بیرانوند» بیستم شهریور ۱۳۴۱، در شهرستان خرم آباد به دنیا آمد. پدرش پاپی عباس، کارگر بود و مادرش زرین تاج نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند. تعمیرکار خودرو بود. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. پنجم خرداد ۱۳۶۱، در خرمشهر بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار وی در بهشت رضای زادگاهش واقع است.

پسرم با اصرار به جبهه رفت

مادر شهید می‌گوید: 

هميشه همرازش بودم و هرگونه مشكلی داشت با من در ميان مي گذاشت.زماني كه تصميم گرفت به جبهه برود من مانعش شدم. ولی او اصرار به رفتن داشت و می‌گفت كه خواب ائمه را ديده ام و ديدم كه به شهادت رسيدم مادرجان چه امروز باشد چه فردا به شهادت مي رسم و من براي آن زمان لحظه شماري مي كنم.مادرجان توخود مي داني كه همه دوستانم به شهادت رسيده اند مگر خون من از خون آنها سرخ‌تر است؟ هربار كه به مرخصي مي آمد بي‌قرار رفتن بود و اشتياقي به ماندن نداشت. دوست داشت كه ما را يك لحظه ببيند و برود.همواره در فكر جبهه و همرزمانش بود.

روزي برايم از سختي‌ها، تلخي‌ها و شيريني‌هاي جبهه تعريف كرد: مدتي بود كه در جبهه وضعيت خوبي نداشتيم و وضعيت تغذيه مان بسيار بحراني بود و نانهای كپک زده را بر روي زمين مي ماليديم كه كپک آنها از بين برود بعد نانها را مي خورديم و شكرگذار بوديم و ما اين سختي را به جان و دل مي خريديم تا كمكهاي مردمي از راه برسد.

پسرم در زمان حياتش براي آزادي خرمشهر 1500 تومان نذر كرده بود.بعد از شهادت پسرم ساليانه روز آزادي خرمشهر معادل آن مبلغ را شربت تهيه مي كنم و در گلزار شهدا پخش مي كنم.

اگر لباس و پول اضافه‌اي داشت جمع مي كرد و آنها را كادو مي كرد. يكروز از او پرسيدم پسرم چرا لباسها را كادو مي كني؟ در جواب گفت كه براي مردم فلسطين مي فرستم چون آنها نيازمند كمك ما هستند، ما وظيفه داريم به همنوعان خود كمك كنيم.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده